- تزریق
- داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن
معنی تزریق - جستجوی لغت در جدول جو
- تزریق ((تَ))
- وارد کردن داروهای مایع به وسیله سرنگ در بدن
- تزریق
- داخل کردن داروی محلول در زیر پوست بدن یا درون رگ به وسیلۀ سوزن توخالی، آمپول زدن
- تزریق
- Injection
- تزریق
- инъекция
- تزریق
- Injektion
- تزریق
- ін'єкція
- تزریق
- zastrzyk
- تزریق
- injeção
- تزریق
- iniezione
- تزریق
- inyección
- تزریق
- injection
- تزریق
- injectie
- تزریق
- การฉีด
- تزریق
- injeksi
- تزریق
- تحقينٌ
- تزریق
- इंजेक्शन
- تزریق
- הזרקה
- تزریق
- enjeksiyon
- تزریق
- sindano
- تزریق
- ইনজেকশন
- تزریق
- تزریق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معتاد، کسی که مواد مخدر را به وسیله سرنگ داخل رگ خود می کند
پراکنش، کاهش
به آتش کشیدن به آتش افکندن سوختنسوزانیدن،جمع تحریقات
پاره پاره کردن
متغیر و دیگرگون گردیدن
نرم گردانیدن
نور انداختن
دزد خواندن دزد دانستن
آراستن کلام و کتاب
عرق کردن