بازی کردن کودکان ببازی مخصوص. (ناظم الاطباء). آمدن یکی از کودکان است بپایۀ دکان و گذاشتن دست خود بر تیزی آن و گستردن بدن خویش را و چرخیدن درهوا، تا بجای نخستین بازگردد و آن تمرینی است ورزشی. (از اقرب الموارد). ممارست کردن در پاره ای از حرکات بدنی برای تمرین اعضا و چابک گشتن. (از المنجد)
بازی کردن کودکان ببازی مخصوص. (ناظم الاطباء). آمدن یکی از کودکان است بپایۀ دکان و گذاشتن دست خود بر تیزی آن و گستردن بدن خویش را و چرخیدن درهوا، تا بجای نخستین بازگردد و آن تمرینی است ورزشی. (از اقرب الموارد). ممارست کردن در پاره ای از حرکات بدنی برای تمرین اعضا و چابک گشتن. (از المنجد)
با یکدیگر جفت شدن. (زوزنی). با یکدیگر جفت کردن. (دهار). جفت و قرین شدن با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تشابه سخن بیکدیگر در سجع و وزن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
با یکدیگر جفت شدن. (زوزنی). با یکدیگر جفت کردن. (دهار). جفت و قرین شدن با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تشابه سخن بیکدیگر در سجع و وزن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
نام مبارزی بوده تورانی داماد افراسیاب و گیو او را زنده گرفت و به انتقام برادرش بقتل آورد و با زای فارسی هم آمده است. (برهان). نام یکی از پهلوانان تورانی است که داماد افراسیاب بوده و گیو او را زنده بکمند گرفته و بخون برادرش بهرام به قتل رسانید و آن با زای فارسی نیز آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). مبارزی تورانی که داماد افراسیاب بود. (ناظم الاطباء) : چنین گفت باگیو جنگی تزاو که تو چون عقابی و من چون چکاو. فردوسی (از انجمن آرا). و رجوع به تژاو شود
نام مبارزی بوده تورانی داماد افراسیاب و گیو او را زنده گرفت و به انتقام برادرش بقتل آورد و با زای فارسی هم آمده است. (برهان). نام یکی از پهلوانان تورانی است که داماد افراسیاب بوده و گیو او را زنده بکمند گرفته و بخون برادرش بهرام به قتل رسانید و آن با زای فارسی نیز آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). مبارزی تورانی که داماد افراسیاب بود. (ناظم الاطباء) : چنین گفت باگیو جنگی تزاو که تو چون عقابی و من چون چکاو. فردوسی (از انجمن آرا). و رجوع به تژاو شود