جدول جو
جدول جو

معنی تریچلی - جستجوی لغت در جدول جو

تریچلی
(تُ چِ)
دانشمند معروف ایتالیایی که مخترع بارومتر است. تولدش در شهر فائینزادر سال 1017 و وفاتش 1057. هجری قمری (از ناظم الاطباء). فیزیکدان ایتالیایی و یکی از شاگردان گالیله بود که به سال 1608 میلادی در فائن زا متولد شد و در سال 1643 میلادی موفق به اختراع بارومتر گردید و اندازه گیری فشار جو را بدست آورد. و در سال 1647م. در جوانی درگذشت. و رجوع به بارومترشود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تریلر
تصویر تریلر
تریلر (Thriller) به عنوان یک ژانر ادبی و هنری معمولاً به اثرهایی اشاره دارد که بر اساس تنش، ترس، و هیجان ساخته شده اند و مخاطب را به وضعیت ها و رویدادهای پیچیده و تنش آمیز توجه می کنند. این ژانر به طور گسترده ای در فیلم، ادبیات، تلویزیون، و موسیقی وجود دارد و خصوصیات خاصی را در خود جای داده است:
1. تنش و هیجان : داستان های thriller بیشتر بر تولید تنش و هیجان در مخاطب تمرکز دارند. این هیجان معمولاً از طریق رویدادهای ناگهانی، خطرات غیرمنتظره، و تهدیدهای جدید ایجاد می شود که شخصیت های داستان را به چالش می کشند.
2. پیچیدگی داستان : داستان های thriller معمولاً دارای پیچیدگی و تاریکی زیادی هستند. اغلب شخصیت ها با معضلات اخلاقی، تصمیم های دشوار، و شرایط غم انگیز روبرو می شوند.
3. شخصیت پردازی عمیق : شخصیت های داستان thriller معمولاً دارای زندگی نامه های پیچیده و ابهاماتی هستند. اغلب آن ها با داشتن نقاط ضعف و قوت، واکنش های غیرمنتظره نشان می دهند که مخاطب را به تامل در مورد رفتار آن ها ترغیب می کند.
4. معمایی و ناگفته ها : thriller ها معمولاً شامل المان هایی از ناگفته ها و رازهای پنهان هستند که مخاطب را به فکر و تحلیل دربارهٔ داستان و اتفاقات آن تشویق می کنند.
5. موسیقی و نورپردازی : در فیلم ها، موسیقی و نورپردازی در تقویت احساسات ترس و هیجان مخاطب نقش بسزایی دارند و به وضوح جو مخوف و تنش آمیز داستان را ایجاد می کنند.
مثال هایی از فیلم های thriller شامل `ششمین حس`، `سایه های خشم`، `رمز و راز آبی` و `شب های سینما` هستند که هرکدام به طرز متفاوتی از عناصر مذکور استفاده می کنند تا تجربه ی هیجانی و ترسناک برای مخاطب ایجاد کنند.
هر فیلم پر ماجرا و هیجان انگیزی که در تماشاگر حس تعلیق ایجاد کند، برای مثال فیلم های جنایی، جاسوسی و ماجراجویانه
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از گریلی
تصویر گریلی
گوشه ای در دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تریاکی
تصویر تریاکی
کسی که عادت به کشیدن یا خوردن تریاک دارد، به رنگ تریاک، قهوه ای تیره
فرهنگ فارسی عمید
(تَرْ)
ده کوچکی است از دهستان انگوران در بخش ماه نشان شهرستان زنجان و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تُرْ ری چِلْ لی)
فیزیک دان وریاضی دان ایتالیائی (1608-1647 میلادی) و از شاگردان معروف گالیله است و اکتشافات و تجربیات بزرگی بدو منسوب است از آن جمله بارومتر و نتایج فشار جو را باید نام برد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(تِ یُ)
والی پاراپامیز که اسکندر او را معزول کرد. و کنت کورث گوید که اسکندر این والی خارجی را از جهت تعدیاتی که کرده بود کشت. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1842 شود
لغت نامه دهخدا
(تِرْ)
عبدالعزیز بن محمد بن ثمامهالتریاقی مکنی به ابونصر از ابی محمد عبدالجبار بن محمد بن عبدالله الجراحی المروزی و ابی القاسم ابراهیم بن علی و دیگر هریان روایت دارد. و از وی ابوالفتح عبدالملک بن عبدالله کروخی (و این آخرین کسی است که از وی در بغداد حدیث کرد) و ابوجعفر حنبل بن علی بن الحسین صوفی سنجری و غیره روایت کرده اند. تریاقی در ماه رمضان 483 هجری قمری در هرات درگذشت و در باب خشک دفن شد. (از معجم البلدان). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تِرْ)
منسوب است به تریاق که قریه ای است از قرای هرات. (سمعانی). و رجوع به تریاق و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِرْ)
افیونی را تریاکی خوانند. (فرهنگ جهانگیری). کسی که به افیون خوردن عادت دارد. (غیاث اللغات) (آنندراج). افیونی است. (برهان). آنکه مبتلا به خوردن یا کشیدن تریاک است. تریاک کش. وافوری، (اصطلاح) تریاکی چیزی شدن و کردن، کنایه از مألوف و معتاد چیزی شدن و کردن. (آنندراج). تریاکی چیزی بودن، سخت بدان معتاد بودن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
شقایق از آن بر لب جو شده
که تریاکی صحبت او شده.
ملا طغرا (در تعریف گل کوکنار از آنندراج).
در مذاقم سخن تلخ گوارا گردید
تا لب لعل تو تریاکی دشنامم کرد.
معز فطرت (از آنندراج).
، به رنگ تریاک، قهوه ای
لغت نامه دهخدا
(تْ پُ)
طرابلس شرق. طرابلس شام. کنت نشینی در سوریه که در دوران جنگهای صلیبی بوسیلۀ کنت های تولوز ایجاد گردید. آقای پیرنیا آرد: در فینقیه شهری بود که یونانیها آنرا تریپولیس یعنی سه شهر می نامیدند این شهر به قول دیودور ترکیب شده بود از آراد (ارواد: تورات کتاب حزقیال باب 27) ، صیدا و صور که هر یک بمساحت یک استاد (85 متر) از دیگری واقع بود. عبارت دیودور قاصر است واز آن چنین استنباط می شود که از شهر مزبور یک شهر تشکیل شده و مسافت بین آنها این اندازه بوده ولی مقصود او چنین نبوده و میخواسته بگوید شهری بنا شده بود که اهالی آراد و صیدا و صور بدانجا رفته و هر کدام محله ای تأسیس کرده و دور آن دیواری کشیده مجزا از یکدیگر زندگانی می کردند و مسافت این محله از یکدیگر باین اندازه بود زیرا این نظر موافق اطلاعات جغرافیایی و تاریخی است. تریپولیس نزدیک جبل لبنان و در مصب رودی واقع است که به دریای مغرب می ریزد. بعدها شهر مزبور در موقع جنگهای صلیب بدست فرانکها افتاد و پس از آن مسلمین شهری در نزدیکی تریپولیس قدری دورتر از دریا ساخته که موسوم به طرابلس شرق گردید. (ایران باستان ج 2 ص 1167- 1168). و رجوع به طرابلس شام شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ده کوچکی است از دهستان میان آب در بلوک البروایه بخش مرکزی شهرستان اهواز و 30 هزارگزی شمال اهواز به اندیمشک واقع است و 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَخْ)
تصوری و توهمی و خیالی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام عمارتی است بسیار عالی بناکردۀ اردشیر بابکان در شرق شهر گون که از شهرهای فارس است و جون معرب آن است. گویند که بر سر آن بنا آتشکده ای ساخته بودند و در برابر شهر کوهی است و از آن کوه آبی به آن آتشکده می آمده. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی). عمارتی عالی از بناهای اردشیر بابکان. (ناظم الاطباء). آنچه در این لغت مرقوم شد از فرهنگها نقل افتاد و در آن چند خطاست، اول آنکه طربال به طای مؤلّف عربی و بمعنی عمارت عالی که بنا کنند یعنی هر کوه و سنگ و هر پاره ای از کوه و سنگ بلند و بزرگ که از کوه پیش و برآمده باشد و دیوار درازو بلند و چینۀ بالائین دیوار است. طرابیل الشام. صومعه های ملک شام، و اینکه نوشته اند نام شهر گون است هم خطا است، جور است و آن نام قدیم شهر فیروزآباد بوده و در جور مرقوم خواهد شد. (انجمن آرا) (آنندراج). تربال مساوی با طربال، همان فیروزآباد یا گور (جور) است. شکل آن مدور است چنانک دایرۀ پرگار باشد و در میان شهر آنجا که مثلاً نقطۀ پرگار باشد دکه ای انباشته برآورده است (اردشیر بن بابک) نام آن ایران کرده و عرب آنرا طربال گویند و بر سر آن دکه سایه ها ساخته و در میان گاه آن گنبدی عظیم برآورده و آن را گنبد کیرمان گویند. (فارسنامه از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(تْ رِ)
شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالیه آرد: قصبه ای است در ناحیۀ مونستر از ایرلند که در ساحل رود لبه قرار دارد و از مصب همین رود که در ساحل اقیانوس اطلس واقع است 2 هزار گز فاصله دارد. این قصبه مرکز ایالت کیوی است و 12500 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
قطعه ایست ضربی در دستگاه شور که در پرده شهناز نواخته میشود و دو ضرب یا چهار ضرب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهلی
تصویر ترهلی
شابانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریاکی
تصویر تریاکی
نارکوکی اپیونی معتاد بکشیدن یا خوردن تریاک افیونی
فرهنگ لغت هوشیار
((تِ رِ))
کامیونی با کفه بارگیر طویل و مجزا که به پشت آن بسته می شود جهت حمل بارهای حجیم و سنگین، وسیله باربری چرخ داری که آن را به پشت ماشین یا تراکتور می بندند و می کشند
فرهنگ فارسی معین
افیونی، معتاد، وافوری
متضاد: سالم، غیرمعتاد، به رنگ تریاک، تریاک گون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
Fictional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
fictif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قطعات تیغ گونه ی حصیر، چوب و تخته
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
ficticio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
นิยาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
fictief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
вымышленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
immaginario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
fictício
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
虚构的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
fikcyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
вигаданий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
fiktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخیلی
تصویر تخیلی
काल्पनिक
دیکشنری فارسی به هندی