- تریج
تریز، دامن لباس، دامن قبا، گوشۀ دامن قبا
معنی تریج - جستجوی لغت در جدول جو
- تریج (تِ)
تریز. تیریز: به تریج قبای کسی بر خوردن، بصورت استهزاء،کمترین بی حرمتی شدن به کسی که حرمتی ندارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تریز و تیریز شود
- تریج (تَ)
ریح تریج، باد تند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باد شدید. (از المنجد) ، رجل تریج، مرد سخت اعصاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شدیدالاعصاب. (اقرب الموارد) (المنجد)
- تریج
باد تند، شدید الاعصاب
- تریج ((تِ))
لبه پایین جامه و قبا، تریز، تیریز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
تازی پارسی گشته دراج: پور کبکنجیر جرب ای دادگستری که ز تاثیر عدل تو باز و عقاب خم زند از کبک و از جرب (سوزنی)
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
دو مثلث که از دو طرف دامن جامه بر آورند شاخ جامه و قبا، بال و پر مرغان
امید مندی، امید داشتن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری، جمع ترجیحت
جوانه