جدول جو
جدول جو

معنی ترکانیده - جستجوی لغت در جدول جو

ترکانیده
(تَ رَ / تَ دَ)
ترک خورده. کفته. شکافته. ترکیده. غاچ خورده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پراکنیده
تصویر پراکنیده
پراکنده، متفرق، پریشان، منتشر، پاشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکانیده
تصویر تکانیده
تکان داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکاننده
تصویر ترکاننده
آنکه چیزی را بترکاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی عمید
(تُ دِ)
دهی از دهستان سلطانیه است که در بخش حومه شهرستان زنجان و 54 هزارگزی زنجان و 12 هزارگزی راه قیدار به سلطانیه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است. و 650 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و رودخانه محلی است. محصول آنجا غله و بنشن و انگور است و شغل مردم آنجا زراعت و بافتن گلیم و قالیچه است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
مرعوب
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ دَ)
ترکاندن. کفتن. کافتن. کافتیدن. شکافتن. غاچ دادن.
- لب ترکانیدن، اندک سخنی گفتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکانیده
تصویر تکانیده
حرکت داده جنبانده
فرهنگ لغت هوشیار
گردش داده حرکت داده، بدور در آورده چرخانده، تغییر داده دیگر گون کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسانیدن
تصویر ترسانیدن
بیم دادن ایجاد خوف کردن دچار ترس کردن (کسی را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
آنکه دیگری را بترساند و بخوف اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازانیده
تصویر تازانیده
دوانیده دوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارانیده
تصویر تارانیده
تارانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکانیدن
تصویر ترکانیدن
ترک دادن تراک دادن شکاف دادن، منفجر کردن انفجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکانیده
تصویر تکانیده
((تَ دِ))
تکانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسانیدن
تصویر ترسانیدن
((تَ دَ))
بیم دادن، ایجاد حس ترس برای حذر داشتن، ترساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
((تَ نَ دِ))
آن که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکانیدن
تصویر ترکانیدن
((تَ رَ دَ))
ترک دادن، شکاف دادن، منفجر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسانیدن
تصویر ترسانیدن
تهدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
Intimidating, Intimidator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidant, intimidateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
устрашающий , запугиватель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
einschüchternd, Einschüchterer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
лякаючий , залякувач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
przerażający, zastraszający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
威胁性的 , 恐吓者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidador, intimidante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidatorio, intimidatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimiderend, intimiderend persoon
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
น่ากลัว , ผู้ข่มขู่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
menakutkan, pengintimidasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
डरावना , डराने वाला
دیکشنری فارسی به هندی