جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تکانیده

تکانیدن

تکانیدن
حرکت دادن تکان دادن جنباندن، حرکت دادن و افشاندن محتویات چیزی بر زمین
فرهنگ لغت هوشیار

ترکانیده

ترکانیده
ترک خورده. کفته. شکافته. ترکیده. غاچ خورده
لغت نامه دهخدا

تکانیدن

تکانیدن
جنبانیدن و جنبش دادن و بحرکت درآوردن و جنابانیدن درخت. (ناظم الاطباء). افشاندن. تکاندن. تکان دادن. چنانکه گستردنی یا جامه ای را افشاندن تا گرد آن یا آب آن بریزد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تکان و تکان دادن شود
لغت نامه دهخدا