جدول جو
جدول جو

معنی ترکام - جستجوی لغت در جدول جو

ترکام(تِ)
دهی است از دهستان پشتکوه سورتیجی در بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری که در 7 هزارگزی خاوری کیاسر قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 185 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و رودخانه عالیکا و محصول آن غلات و مختصری برنج است و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 124 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترکان
تصویر ترکان
(دخترانه)
عنوانی مخصوص زنان اشراف در دوره مغول، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
عنوانی برای زنان، بانو، بی بی، خاتون، بیگم، ارجمند، برای مثال کار ترکان است نی ترکان برو / جای ترکان هست خانه، خانه شو (مولوی - ۸۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
روی هم جمع شدن، انباشته شدن، انبوه شدن، بر روی هم گرد آمدن و توده شدن، انبوهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکام
تصویر پرکام
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، بویگان
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در بیست هزارگزی جنوب ساری و دوهزارگزی باختر راه عمومی دودانگه به ساری، ناحیۀ کوهستانی و جنگلی، مرطوب، مالاریایی، دارای 330 تن سکنه است، آب آشامیدنی مردم آنجا از چاه و محصول آن برنج و غلات و عسل است، شغل مردم آن زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، رود خانه چهاردانگه و دودانگه بین این آبادی و قراء گردشی - ورند بهم متصل میشوند و راه چهاردانگه و دودانگه بهم میرسند، زراعت برنج مردم در کنار رود خانه تجن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
زهدان. بچه دان. (برهان). بوکان. (جهانگیری). بوکام. (رشیدی). و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: بخاطر میرسد که این لفظ بوکام به بای موحده و واو باشد. - انتهی. لیکن صحیح بوکان است
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام یکی از دههاهزار جریب مازندرانست. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی) : و از جوانب دیلمان و اشکور وطارم و خرکام کوتوالان می آمدند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
گرد آمدن و بر هم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
گذاشتن، وا گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
((تَ))
ملکه، شهربانو، لقب زنان ارجمند، بی بی، بیگم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
((تَ کُ))
انباشته شدن، انبوه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
انباشت، انبوهی، چگالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
كثافةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
Congestion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
congestion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
פקק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
بھیڑ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
যানজট
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
msongamano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
tıkanıklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
혼잡
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
渋滞
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
การจราจรติดขัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
भीड़
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
kemacetan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
file
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
congestión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
congestão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
拥堵
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
korek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
затор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
Stau
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
затор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
congestione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی