- ترنوق
- گل تنک
معنی ترنوق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جویبار رودک، چرخپایه دو دیوارچه از چوب یا سنگ که چرخ چاه بر آن نهند
تار کرد تیره کردن، پالودن از واژگان دو پهلو، سستکاری، شوریده رایی، چشم دوختن، جالیگون از گیاهان جالیگون
حقیر و لاغر لاغر
زمین آسان و نرم
پرنده ای دریایی شبیه کرکی، با گردن دراز و پا های بلند
جوان زیبا، کاکل، کلنگ از پرندگان، گیاه تر پرنده ای است از راسته پابلندان دارای بالهای دراز و ساقه های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق غرنیق غرانق، جمع غرانیق غرانق غرانقه
((غُ یا غِ))
فرهنگ فارسی معین
پرنده ای است از راسته پا بلندان، دارای بال های دراز و ساق های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق، غرنیق، غرانق، جمع غرانیق، غرانق و غرانقه
تیره شدن و کدر شدن آب
چربدستی استادی بکار آوردن، چربدستی
در خوراک و پوشاک تفنن کردن و به آن اهمیت دادن، امری یا کاری را به خوبی و به استادی انجام دادن، ذوق و سلیقه به کار بردن، خوش سلیقگی، حسن ذوق
((تَ نَ وُّ))
فرهنگ فارسی معین
نیکو گردانیدن غذا و لباس، خوش سلیقگی، رنج بردن، مدارا کردن، مبالغه کردن، مهارت و استادی به کار بردن