- ترنم (دخترانه)
- زمزمه کردن یک نغمه، آواز، نغمه
معنی ترنم - جستجوی لغت در جدول جو
- ترنم
- زمزمه
- ترنم
- آواز نیکو و خوش
- ترنم
- آواز خواندن، زمزمه کردن به آواز خوش، آواز
- ترنم ((تَ رَ نُّ))
- سراییدن، آواز خواندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در حال خوانده یا نواخته شدن، کسی که آواز می خواند
سراینده و مغنی و سرود گوینده
ترنگ
مهر ورزی، دلسوزی
ترنج
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
پینگی پنبه برداشتن (پینه وصله)، پارگی جامه، درازیدن پیکار
بخشودن، بر کسی مهربانی کردن
نخ به انگشت بستن برای یاد آوری
چرکن، آکناک
ترانه خواندن، تاو آوایی پیچ و تاب دادن به آوا هنگام خواندن
چشم دوزی چشم ناگیری
ترکی کلنگ
صدای زه کمان هنگام تیر انداختن
تیره شدن و کدر شدن آب
سست و حقیر شدن
تاویدن از مستیی کژ و مژی
چین و شکنج، سخت در هم فشرده، در هم کشیده
متفرق و پراکنده شدن
خشم گرفتن، خشم کردن
سالوسی مرد مفریبی ظاهر پرستیدن، سالوسی کردن، ظاهر پرستی، سالوسی، جمع ترسمات
غنیمت گرفتن
پر رطوبت، پر اشک مقابل کم نم. یا تنباکوی پرنم. که خوب در آب خیسیده باشد مقابل تنباکوی کم نم
آنچه رطوبت بسیار داشته باشد
صدای زه کمان هنگام تیر انداختن، برای مثال ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر (نظامی۲ - ۱۸۸) ، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتس، باتو، برای مثال رسم ترنج است که در روزگار / پیش دهد میوه پس آرد بهار (نظامی۱ - ۷) ، نوعی نقش و نگار که از ترکیب گل، برگ و طرح های اسلیمی ساخته می شود و بیشتر در نقشۀ قالی، قالیچه، پردۀ قلمکار، کاشی و تذهیب کاری در وسط نقش های دیگر قرار می گیرد و گاهی در چهارگوشۀ آن طرح های سه گوشه به شکل لچک ساخته می شود
به چپ و راست متمایل شدن سر، از مستی یا گیجی، تلوتلو خوردن
رحم داشتن، مهربانی کردن، بر سر لطف و مهربانی آمدن، رحم کردن