جدول جو
جدول جو

معنی ترنغمه - جستجوی لغت در جدول جو

ترنغمه
(تَ نَ مَ / مِ)
ترصدا. (آنندراج). آنکه سرود تازه میخواند. (ناظم الاطباء). کسی که صدا و نغمۀ سیراب داشته باشد. (آنندراج) :
به ترنغمگی در چمن آبشار
نمی افتد ازپایۀ اعتبار.
ملاطغرا (از آنندراج).
و رجوع به تر و ترکیبهای آن و ترصدا شود
لغت نامه دهخدا
ترنغمه
تر آواز ترنوا
تصویری از ترنغمه
تصویر ترنغمه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترنانه
تصویر ترنانه
هرچه با نان بخورند، از قبیل شیر، ماست، دوشاب، اشکنه و امثال آن، نان خورش، برای مثال سائلی آمد به سوی خانه ای / خشک نانه خواست یا ترنانه ای (مولوی - ۸۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرنامه
تصویر سرنامه
عنوان و آنچه در بالای نامه نوشته شود، مقدمۀ کتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورنامه
تصویر ورنامه
سرنامه، عنوان، برای مثال چو زآن نامه ورنامه برخوانده اند / سخن های نغزش برافشانده اند (فردوسی - رشیدی - ورنامه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تُ مَ)
آواز نیکو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آنچه بر سر کتابتها نویسند که بشرق مطالعه فلان برسد عنوان: چوزان نامه ورنامه بر خواندند سخنهای نغزش بر افشاندند. (رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترنمه
تصویر مترنمه
مونث مترنم جمع مترنمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنامه
تصویر سرنامه
آنچه که بر سر کتابها نویسند که در فلان محل برسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تر نغمه
تصویر تر نغمه
آنکه سرود تازه میخواند
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که آنرا با نان توان خورد و همچون ماست و پنیر و دوشاب و مانند آن نان خورش ادام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنومه
تصویر ترنومه
آواز نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
دیباچه، عنوان، سر نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
((بَ مِ))
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترنانه
تصویر ترنانه
((تَ نِ))
هر چیز که آن را با نان بخورند، مانند، ماست، شیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورنامه
تصویر ورنامه
((وَ مِ))
سرنامه و عنوان نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
پروژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
Program
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
programme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
プログラム
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
תוכנית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
कार्यक्रम
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
program
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
โปรแกรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
programma
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
program
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
programa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
programma
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
programa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
程序
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
програма
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
Programm
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
программа
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
프로그램
دیکشنری فارسی به کره ای