جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ورنامه

ورنامه

ورنامه
آنچه بر سر کتابتها نویسند که بشرق مطالعه فلان برسد عنوان: چوزان نامه ورنامه بر خواندند سخنهای نغزش بر افشاندند. (رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار

ورنامه

ورنامه
سرنامه، عنوان، برای مِثال چو زآن نامه ورنامه برخوانده اند / سخن های نغزش برافشانده اند (فردوسی - رشیدی - ورنامه)
ورنامه
فرهنگ فارسی عمید

ورنامه

ورنامه
برنامه. سرنامه. عنوان. (برهان). آنچه بر سر کتابتها نویسند که به شرف مطالعۀ فلان برسد. (برهان) :
چو زآن نامه ورنامه برخواندند
سخنهای نغزش برافشاندند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

برنامه

برنامه
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانندِ آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
برنامه
فرهنگ فارسی عمید

برنامه

برنامه
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
برنامه
فرهنگ فارسی معین