جدول جو
جدول جو

معنی ترناوذی - جستجوی لغت در جدول جو

ترناوذی
(تُ وَ)
منسوب است به ترناوه که قریه ای است از قراء بخارا. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ترناوذی
(تُ وَ)
احمد بن عیسی المؤدب مکنی به ابوحامد. از ابی اللیث نصر بن الحسین و محمد بن المهلب و یحیی بن جعفر روایت دارد و ابومحمد عبدالله بن عامر بن اسدالمستملی از او روایت کرده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرناوی
تصویر سرناوی
سرجوخۀ نیروی دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناوری
تصویر تناوری
تنومندی، فربهی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ وَ)
ده کوچکی از بخش مراوه تپه است که در شهرستان گنبد قابوس و 11 هزارگزی خاور مراوه تپه و در کنار رود خانه اترک قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
خوش خوانی مطرب. (غیاث اللغات). خوشخوانی و نیز بمعنی خوش زبانی از اهل زبان به تحقیق پیوسته که عبارت از کار خوب کردن است اما بیشتر استعمال ترنواز بمعنی مطرب تردست بود. (از آنندراج) :
زدی رود روان در پرده سازی
به گوش خشک مغزان ترنوازی.
زلالی (ازآنندراج).
و رجوع به تر و ترنواز شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سرجوخۀ دریایی. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بیست ودو (؟) رکعت نماز نافله در شبهای ماه رمضان معمول عامه که تراویح و ترویحه نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرناوی
تصویر سرناوی
((سَ رْ))
سرجوخه نیروی دریایی
فرهنگ فارسی معین
تنومندی، جسامت، فربهی، قوت، نیرومندی
متضاد: لاغری
فرهنگ واژه مترادف متضاد