جدول جو
جدول جو

معنی ترمیا - جستجوی لغت در جدول جو

ترمیا
(تِ)
جزیره ای از مجمعالجزایر سیکلاد یونان در ولایت تزیا است که 75 هزار گز مربع وسعت و 3200 تن سکنه دارد. این جزیره دارای آبهای معدنی و گرم است و محصول آن شراب و ابریشم و پارچه های کتانی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارمیا
تصویر ارمیا
(پسرانه)
بزرگ داشته شده نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یرمیا
تصویر یرمیا
(پسرانه)
ارمیا، بزرگ داشته شده نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ جِ)
دایم نگریستن. (تاج المصادر بیهقی). پیوسته نگریستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مانند ترنیق. (از اقرب الموارد) : رمقه ترمیقاً و گویند رمدت المعزی فرمق رمق بالامر ای اشرب لبنها قلیلا قلیلا لانها تصنع بعد مده و رجوع به تربیق شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رمدت الابل فرمق رمق ای در لبنها قبل النتاج فاشرب منه قلیلا قلیلا لانها تضع بعد مده. (از اقرب الموارد) ، کار رانیکو محکم ناکردن که کافی و پسند باشد، بهم آوردن سخن و بربستن دروغ و باطل گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلفیق کلام. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رِمْ می یا)
موضعی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
تیر در نشانه وجز آن انداختن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : یقال خرجت اترمی اذا خرجت ترمی فی الاغراض و فی اصول الشجر. (منتهی الارب). خرج یترمی، ای یرمی القنص و فی الاساس، یرمی فی الاغراض. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ)
این کلمه را همیشه مرکب با ’لا’ استعمال کرده ’لاترما’ گویندیعنی لاسیما. (ناظم الاطباء). و رجوع به لاترما شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
شاله ترما و بقچۀ ترما، شال کشمیر. (دزی ج 1 ص 146) رجوع به ترمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
ارماث. (تاج المصادر بیهقی). باقی گذاشتن در پستان ناقه شیر را، زیاده شدن بر پنجاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیاده شدن بر صد. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
کشه کردن سطور بعد نوشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تباه کردن نویسنده سطرهای خود را پس از نوشتن آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
خاکسترآلود کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). در خاکستر کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (اقرب الموارد). و منه المثل: شوی اخوک حتی اذاانضج رمد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در خاکستر بریان کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پستان کردن شتر ماده و کذا رمدت الضان والبقر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
چرانیدن گوسپندان را در زمین تفسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماشیه را در رمضاء چرانیدن. (از اقرب الموارد) ، نیت روزه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، اندک انتظار کرده رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : اتیت فلاناً فلم اجده فرمضته . (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
زرد شدن روی زن از بیماری فرج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بچۀ ناتمام افکندن ماده. (منتهی الارب) (آنندراج). بچۀ ناتمام افکندن سباع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
بهم آوردن سخن بر لب یا باطل گفتن و بربافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلفیق کلام. (اقرب الموارد) ، سر را به روغن نیک تر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نیک تر کردن طعام را به نان خورش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
بافتن یا باریک بافتن بوریا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باریک بافتن بافته را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، خون آلود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچیز گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، ناسره کردن سخن را. (از المنجد). تزییف کلام. (اقرب الموارد) ، رمل بر خط پاشیدن. (از المنجد). ریگ پاشیدن نویسنده بر نوشتۀ خود تا مرکب آن خشک شود. واین از لغات مولده است. (از اقرب الموارد) ، آلوده شدن تیر به خون. (از اقرب الموارد). آلوده شدن جامه به خون. (از المنجد) ، ارمله گردیدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بی شوی شدن زن با مرگ شوهر. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام قدیمی مردم کی لیکیه که اصلاً از جزیره کریت بودند. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 740 و 741 ولیکیها و هی پاخیان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
اصلاح کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). اصلاح کردن بنا را. (از المنجد). مرمت کردن چیزی را. (آنندراج) : رمم الحائط ترمیماً، اصلاح کرد آن دیوار را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ / اُ)
ارمیاء. نبی است. (منتهی الارب). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل. (برهان). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر حلقیا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق بود که درزمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و هم در زمان اسیری صدقیا نبوت میکردند. مولد او عناتوث بن یامین و از سلسلۀ ابی یاثار کاهن بود و قبل از تولد از جانب خدا به منصب نبوت سرافراز گشت (ارمیا 1: 1 و 5). و در هنگام شباب در سال 628 قبل از میلاد مطابق سال سیزدهم سلطنت یوشیا اولاً در مولد خود (ارمیا 11: 18- 21 و 12:6) و بملاحظات چندی که خاصۀ مرتبت نبوت است تزویج اختیار نکرد (ارمیا 16: 2) و یوشیا که شهریاری متقی وخداترس بود با وی انباز گشته، بت پرستی ترک کرد و اصلاح عام را رواج دادند. (دوم پادشاهان 23: 1- 25). وبر وفات پادشاه که در سال 609 قبل از میلاد واقع شد نوحه گری کرده آنرا خسارتی عظیم شمردند (دوم تواریخ ایام 35: 20- 25، ارمیا 22: 1 و 15 و 16) اما بعد از سلطنت کوتاه یهواحاز، رفتار مردم بکلی تغییر کرد و بت پرستی را حیاتی تازه پدید آمد و بدین واسطه زندگانی نبی مزبور پر از زحمات و مشقات گردید و در سال چهارم سلطنت یهویاقیم، طومار نخستین خود را که محتوی تحذیر و پیش گوئیها بود تصنیف کرد و پادشاه آنرا ورق به ورق سوزانید و درصدد اتلاف نبی برآمد (ارمیا 26). مجدداً وی نبوتهای خود را نوشت و ضمناً پیشگوئی کرد که بنی یهودا بزودی در بابل هفتاد سال به اسیری خواهند رفت (ارمیا 25: 8- 12) و هم درباره انهدام بابل هفتاد سال بعد آیۀ 13- 38 نبوت فرمود اما از تنبیهاتش تغافل ورزیدند و او صدقیا را بمهربانی تعلیم داد و او رابر بلایائی که بر قوم عاصی اش معلق بود بیاگاهانید ولی سودمند نیفتاد. امانت نبی مزبور همواره زندگانی وی را خطرناک میکرد بحدی که در زمانی که نبوکدنصّر اورشلیم را مفتوح ساخت ارمیا در زندان بود و نبوکدنصر او را از زندان برآورده در بابل مسکن داد لکن وی با دیگر اسرای قوم خود سکونت اختیار کرد و بعد از چندی با آنها در سال 586 قبل از میلاد بمصر برده شد باز ایشان را تا هنگام وفاتش به امانت نصیحت و اندرز فرموده مدت چهل ودو سال از جانب خدا بر ضد امت طاغی و یاغی خود ایستادگی کرد. اگرچه طبعاً حلیم و باهوش و عزلت گزین بود، با وجود آن در حینی که تکلیف اقتضا میکرد از خطر پروائی نداشت و تهدیدهای خلق او را خاموش نمیکرد و رفتارهای ناخوش ایشان او را رنجه نمیساخت. برفق و ملاطفت عمل میکرد و با هموطنان شیفتۀ خود رئوف بود و دربلاهائی که نمیتوانست آنانرا ترغیب کند که آنها را از خود رد کنند، شرکت میکرد. (قاموس کتاب مقدس). ارمیا یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی اسرائیل (دانیال، حزقیل، اشعیاء، ارمیا) است که در عناتوث در حدود 650 قبل از میلاد متولد شد و در حدود سال 590 قبل از میلاد در شهر دفنه نزدیک پلوز برطبق روایت قدیمی مسیحی، بدست یهودانی که از سرزنشهای وی بخشم درآمده بودند شهید گردید. وی تسخیر اورشلیم را توسط کلدانیان دوبار مشاهده کرد که در آن ضمن پادشاه و قوم وی به اسارت به بابل و سواحل دجله و فرات برده شدند.بعضی مراد از آیۀ شریفۀ ((او کالذی مرّ علی قریه و هی خاویهٌ علی عروشها)) (قرآن 259/2) را ((ارمیابن حلیقا)) دانسته اند. طبری در عنوان ((ذکر خبر لهراسب و ابنه بشتاسب و غزو بختنصر بنی اسرائیل و تخریبه بیت المقدس)) آرد: چنانکه بما رسیده، خدا به ارمیا وحی فرستاد که من بیت المقدس را آباد خواهم گردانید، بدانجا رو و همانجا فرودآی، پس ارمیا بدانجا شد و چون برسید شهر را خراب دید و باخود گفت سبحان اﷲ خدا بمن فرمان داد که در این شهر فرودآیم و مرا آگاهانید که آنرا آباد خواهد ساخت، پس چه هنگام این شهر را آباد کند و چه هنگام آنرا زنده فرماید پس از مرگش ! سپس سر خود را بر بستر گذاشته خوابید، در این حال با او خری بود و کیسه ای که در آن طعام بود، پس هفتاد سال در خواب بود تا بختنصر هلاک شد و نیز پادشاهی که در رأس او قرار داشت، یعنی لهراسب شاهنشاه بمرد و پادشاهی لهراسب 120 سال بود، پس از او گشتاسب پسرش بشاهی رسید. از بلاد شام بدو خبر آمد که آنجا خرابست و درندگان در سرزمین فلسطین بسیارند و از مردم کس آنجا نمانده پس بفرمود در سرزمین بابل، میان بنی اسرائیل ندا کردند که هر کس بخواهد بشام برگردد مراجعت کند و یک تن از آل داود را بر ایشان شاه کرد و بدو فرمان داد که بیت المقدس را تعمیر کند و معبد آنرا بسازد، پس بنی اسرائیل بازگشتند و آن شهر را آباد کردند و خدا چشمان ارمیا بگشود، پس وی بشهر نظر افکند و دید که آباد شده و در خواب باز درنگ کرد تا صد سالش بپایان رسید، سپس خدا او را برانگیخت و وی گمان نمیکرد که خواب او بیش از ساعتی طول کشیده، او شهر را خراب دیده بود و چون بدان نظر افکند گفت: دانستم که خدا بر هر چیزی تواناست - انتهی. بدیهی است که در این اقوال مطالب تاریخی و اساطیری بهم آمیخته است. برخی زردشت را شاگرد ارمیا و برخی او را شاگردیکی از شاگردان ارمیا دانسته اند و این قول مردود است. مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی صص 92- 94 و صص 98- 100). ارمیا بنی اسرائیل را همی گفت که فساد نکنید و اگرنه حق تعالی ملکی بر شما گمارد، و همه را بکشد، و برده کند، او را بگرفتند و محبوس کردند، چون بخت نصر بیامد و شهر خراب کرد و مردم را بکشت، و ارمیا را در زندان بیافت، از او حال پرسید گفت من پیغامبرم، و ایشان را از تو خبر دادم، مرا در زندان کردند بخت النصر او را بنواخت و یله کرد، تا بعد از مدتی حق تعالی ارمیا را گفت سوی بیت المقدس بازگرد که من آنرا آبادان کنم، و آن شب که خدای تعالی فرمود: ((او کالذی مر علی قریه و هی خاویه علی عروشها)) (قرآن 259/2) گفت از بعد خرابی چگونه آبادان خواهد شد بی مردم، و بتعجب همی نگرید، تا خوابش گرفت. چون بخفت خدای تعالی جان از وی جدا کرد و مدت صد سال همچنان مرده بماند تا بنی اسرائیل بازآمدند و دانیال پیغامبر علیه السلام در عهد بهمن اسفندیار بفرمان کیرش که پادشاه بود از دست بهمن [بر بنی اسرائیل مهتر بود] و بعمارت بیت المقدس مشغول شدند، و این کیرش پسر اخشنو بود، و مادرش استو نام بود، از بنی اسرائیل و دین توریت داشت، و بفرمان دانیال کار کردی، و دانیال از جملۀاسیران بود که بخت النصر او را آورده بود، و برده کرده بکودکی، و ذکر قصۀ دانیال در قصه و اخبار بخت النصر به باب الحفایر در شرح داده ام، پس از صد سال همه عمارت پذیرفت بهتر از آنک بود، و خدای تعالی [جان] به ارمیا بازداد و او عزیر است، قوله تعالی: ((فاماته اﷲ مائه عام ثم ّ بعثه)). (قرآن 259/2). ارمیا چون برخاست خیره گشت که همه جای آبادان دید، و انبوه مردمان، گفت این به یک ساعت چون گشت ؟! پس خدای تعالی بدووحی کرد که: ((فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه)) (قرآن 259/2) ، پس بدید که خدای تعالی بهیمه را چون زنده کرد، گفت دانم که خدای بر همه چیز قادرست، و بعد از [بهر] توریت آموختن خدای تعالی او را به بنی اسرائیل فرستاد، و ایشان را توریت نمانده بود که بخت نصر همه را بسوخته بود، چون بیامد گفت من ارمیاام که در آن روزگار بودم، خدای تعالی مرا زنده کرد، بعد از صد سال. علامت نبوت خواستند، گفت توریت همه از حفظ برخوانم، و هرگز کس نخوانده بود. پس عزیر همه توریت برخواند. گفتند خدای بر همه قادرست، ولیکن، حقیقت خواندن تو ندانیم، و شنیده ایم که زیر این ستونهاء مسجد پنهان بکرده اند، و ندانیم که کدام ستون است. عزیر گفت من دانم و ایشان را بنمود بجای و توریت برآوردند چون مقابلت کردند با خواندن عزیر حرفی خطا نبود، و بیرون از تاریخ گوید: مردی گفت که من از پدر شنیدم که توریت در فلان باغ پنهان کردم، و نشان داد تا بشکافتند، و بدست آوردند، پس عزیر را فتنه شدند، و گفتند این پسرخداست، و حق تعالی گفت: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اﷲ)) (قرآن 31/9) (تعالی اﷲ عن ذلک). (مجمل التواریخ و القصص ص 213 و 214) :
بلطف شیث پیمبر برفعت ادریس
به آب دیدۀ نوح و بحلم ارمیّا.
روزبهان.
ذکر عیسی و عروجش بر سما
ذکر ذوالقرنین و خضر و ارمیا.
مولوی.
و رجوع به المعرب جوالیقی ص 21 و 33 و عیون الاخبار ابن قتیبۀ دینوری ج 2 ص 261 و فهرست مجمل التواریخ و القصص و حبط (ج 1) ص 47 و 71 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 207 و ایران باستان تألیف پیرنیا ص 183 و 192 و 398 و 401 و قاموس الاعلام ترکی شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نیاحات ارمیا، مرثیۀ منطوی است که ارمیا در زمان انهدام اورشلیم تصنیف کرد و مطالب ابواب آن چنین است: باب اول و دوم در بیان بلاهای محاصرۀ اورشلیم. باب سوم اظهار تأسف و افسوس بر زحماتی که ارمیا خود متحمل شد. باب چهارم ملاحظۀ انهدام و خرابی شهر و هیکل و بدبختی حزقیا. باب پنجم دعائی است برای یهود در حالت اسیری و در اواخر باب، ارمیا از ظلم و ستمکاری ادومیان سخن میراند، زیرا که اورشلیم را در مصیبتش نگهبانی میکردند و ارمیا کلام خود را مبنی بر اینکه غضب خدای قادر قهار بر ایشان خواهد آمد ختم کند. ارمیا برحسب تعداد حروف تهجی عبری هر فصلی را 23 آیه قرار داده و هر آیه با یکی از حروف تهجی عبری شروع میشود و باب سوم سه آیۀ متوالی است که حروف تهجی در آنها مکرر شده است. وضع نیاحات یرمیا لطیف و دلاویز و مؤثر و از بهترین مراثی است و دلالت بر فهم و فراست و ذکاوت مصنف دارد (دوم تواریخ 35: 25) و شخص مطالعه کننده گمان میبردکه هر یک از حروف و کلمات آن با اشک نگاشته و هر یک کلمات وی آهی است که از دل محزون و شکسته ناشی گشته است. همواره ارمیا این مطلب را در نظر دارد که خدای عهد سلطنت میکند و مقتدر است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سفر ارمیا، نام کتابی است از توراه. (الفهرست چ مصر ص 34). ترتیب این کتاب در احکام نبوت های متنوعه و وعده های الهیه اش امری مشکل است، اما بقاعده طبیعی صحیح و کافی و بچهار قسم عام منقسم میشود که مشتمل بر نبوت هائی است که در زمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و جدلیا کرده شد. باب آخرین کتاب چنانکه معلوم است الحاقی است و احتمال میرود که تصنیف عزرا باشد. و با دوم پادشاهان 24:18- 20 و 25 چندان تفاوتی ندارد (ارمیا 15: 64) و نبوتهائی که راجع بمسیح میباشد در باب های 23: 1- 8 و 31: 31- 40 و 33: 14- 26 یافت میشود و در عهد جدید بدان اشاره رفته است. (انجیل متی 2: 17 و 16: 14، رسالۀ عبرانیان 8: 8- 12). (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
پیارمی. نام ناحیۀ قدیم واقع در شمال شرقی روسیۀ اروپا که از سواحل کاما تا سواحل دوینای شمال کشیده شده به فنلاند منتهی شود و آن شامل نواحی کنونی پرم، و ولگد و ارخانگلس بوده است. در کاوش خرابه های واقع در این ناحیه ظروف و اشیاء زرینه و سیمینه از ایرانیان و هندیان یافت شده است و این معنی حاکی از قدمت تمدن آنجاست. اتر نروژی در مائۀ یازدهم میلادی بنواحی دوینای شمال دست یافت و سیصد سال پس از آن جمهوری نوگرد از طرف شرق و غرب اتساع یافت این کشور که اهالی آن در اواخر مائۀ چهارم دین مسیح گرفته بودند، در ف تنه مغول ویران شد
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی از دهستان خرمرود شهرستان تویسرکان است که بر 30 هزارگزی شمال باختری شهر تویسرکان و 9 هزارگزی خاور شوسۀ کرمانشاه به همدان قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 182تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه خرمرود و قنات و محصول آنجا غلات و صیفی و توتون و لبنیات و قلمستان است. شغل مردم آن زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیبافی است. راه مالرو دارد و در تابستان از والاشجرد اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترمیق
تصویر ترمیق
دایم نگریستن، پیوسته نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
اصلاح کردن، مرمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
((تَ))
مرمت کردن، باسازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
اصلاح، جبران، بازسازی، تعمیر، مرمت
متضاد: تخریب، اصلاح کردن، مرمت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زخم شدن لای انگشتان دست و پا، مه، ابر غلیظ همراه با باران
فرهنگ گویش مازندرانی
اصلاحیّه، در حال ویرایش
دیکشنری اردو به فارسی