جزیره ای از مجمعالجزایر سیکلاد یونان در ولایت تزیا است که 75 هزار گز مربع وسعت و 3200 تن سکنه دارد. این جزیره دارای آبهای معدنی و گرم است و محصول آن شراب و ابریشم و پارچه های کتانی است
جزیره ای از مجمعالجزایر سیکلاد یونان در ولایت تزیا است که 75 هزار گز مربع وسعت و 3200 تن سکنه دارد. این جزیره دارای آبهای معدنی و گرم است و محصول آن شراب و ابریشم و پارچه های کتانی است
بهم آوردن سخن بر لب یا باطل گفتن و بربافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلفیق کلام. (اقرب الموارد) ، سر را به روغن نیک تر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نیک تر کردن طعام را به نان خورش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بهم آوردن سخن بر لب یا باطل گفتن و بربافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلفیق کلام. (اقرب الموارد) ، سر را به روغن نیک تر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نیک تر کردن طعام را به نان خورش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ارماث. (تاج المصادر بیهقی). باقی گذاشتن در پستان ناقه شیر را، زیاده شدن بر پنجاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیاده شدن بر صد. (از المنجد)
ارماث. (تاج المصادر بیهقی). باقی گذاشتن در پستان ناقه شیر را، زیاده شدن بر پنجاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیاده شدن بر صد. (از المنجد)
بافتن یا باریک بافتن بوریا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باریک بافتن بافته را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، خون آلود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچیز گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، ناسره کردن سخن را. (از المنجد). تزییف کلام. (اقرب الموارد) ، رمل بر خط پاشیدن. (از المنجد). ریگ پاشیدن نویسنده بر نوشتۀ خود تا مرکب آن خشک شود. واین از لغات مولده است. (از اقرب الموارد) ، آلوده شدن تیر به خون. (از اقرب الموارد). آلوده شدن جامه به خون. (از المنجد) ، ارمله گردیدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بی شوی شدن زن با مرگ شوهر. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
بافتن یا باریک بافتن بوریا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باریک بافتن بافته را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، خون آلود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچیز گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، ناسره کردن سخن را. (از المنجد). تزییف کلام. (اقرب الموارد) ، رمل بر خط پاشیدن. (از المنجد). ریگ پاشیدن نویسنده بر نوشتۀ خود تا مرکب آن خشک شود. واین از لغات مولده است. (از اقرب الموارد) ، آلوده شدن تیر به خون. (از اقرب الموارد). آلوده شدن جامه به خون. (از المنجد) ، ارمله گردیدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بی شوی شدن زن با مرگ شوهر. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
اصلاح کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). اصلاح کردن بنا را. (از المنجد). مرمت کردن چیزی را. (آنندراج) : رمم الحائط ترمیماً، اصلاح کرد آن دیوار را. (ناظم الاطباء)
اصلاح کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). اصلاح کردن بنا را. (از المنجد). مرمت کردن چیزی را. (آنندراج) : رمم الحائط ترمیماً، اصلاح کرد آن دیوار را. (ناظم الاطباء)