جدول جو
جدول جو

معنی ترموزا - جستجوی لغت در جدول جو

ترموزا
موزا یا ترموزا، مادر فرهاد پنجم پادشاه اشکانی که با پسرش بر تخت نشسته و زمام امور مملکت را بدست گرفت. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2661 و 2680 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروزا
تصویر فروزا
(دخترانه)
تابان، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترموس
تصویر ترموس
فلاسک، ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
رمزدار، پوشیده، مبهم
فرهنگ فارسی عمید
کفشی که در قدیم روی موزه به پا می کردند و بیشتر در ماوراء النهر معمول بوده، چپدار، چپذار، چپدان، خارکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراموا
تصویر تراموا
قطار برقی درون شهری که بر روی خط آهنی که در خیابان ها قرار دارد، حرکت می کند، قطار خیابانی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
منسوب است به ترع عوز. (منتهی الارب) رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
کفشی باشد که بر بالای موزه پوشند. و جرموق معرب آن است. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) :
بشست روی و بیامد کشیده موزۀ حسن
که میخ زر سزدش بر نعال سرموزه.
نزاری قهستانی (از جهانگیری).
، نوعی از شراب که در ترکستان متعارف است از مقولۀ قمیز و بگنی. (رشیدی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
سرموزه. (دزی ج 1 ص 589). رجوع به مادۀ قبل و سرموج و سرموجه و سرموز و سرموزه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
مطرب تردست، خوش خوان:
نغمه دلکش نیست تا مطرب نباشد ترنواز.
مخلص کاشی (از آنندراج).
و رجوع به تر و ترنوازی شود
لغت نامه دهخدا
(تِ مُ)
شهری است در بلژیک و 9300 تن سکنه دارد و محصول آنجا کابل و پارچه های نخی است
لغت نامه دهخدا
(تُ لُ)
شهری است در اسپانی که 15000تن سکنه و کارخانه های پارچه بافی دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
آبل. ازخاورشناسان مشهور فرانسه بوده است. وی به سال 1788 میلادی در پاریس متولد شد و به سال 1832 میلادی درگذشت. از السنۀ شرقی، زبانهای چینی و تبتی و مانچویی را می دانست و کتب فراوانی از آثار این زبانها به فرانسه ترجمه کرده است و درباره زبانهای مذکور مطالعات و تحقیقات وسیع داشت. وی مؤسس انجمن شرقی به پاریس و ابتدامنشی آن انجمن بود و مدتها بعد به ریاست همان مجمع برگزیده شد. رجوع به لاروس و قاموس الاعلام ترکی شود
کنت. از رجال سیاست و ادب کشور فرانسه بود و به سال 1875 میلادی درگذشت. از آثار او کتابهای متعددی است که درباره فلسفه و ادبیات نگاشته است. وی از جمله اعضای فرهنگستان فرانسه بود. رجوع به لاروس و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
که تخم زاید. زایندۀ تخم. تخم دهنده: دوم بستوهای ماده (در فوکوس ها) که در آنها نیز رشته های زایاست. در سررشته های زایای آنها یاختۀ درشتی است که به هشت قسمت تقسیم میشود و هر یک از آنها را یک تخمه می گویند و مجموعۀ هشت یاخته را که پوستۀ ضخیمی دارد، تخمزا می گویند. هر تخمزاپس از رسیدن شکافته شده و هشت یاختۀ بهم چسبیده از آن بیرون می آید... (گیاه شناسی گل گلاب صص 154- 155)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
از امرای زمان الجایتو بود که روحانیان و کشیش های مغول را به قبول طریقۀ امامیه تشویق کرد. و رجوع به تاریخ ادبیات برون ج 3 ص 55 شود
لغت نامه دهخدا
(پَ زَ / زِ)
بمعنی پرموز است که انتظار و امید باشد. (برهان). رجوع به پرمر شود، زنبور عسل را هم گفته اند. (برهان). رجوع به پرمر شود، نام پسر ساوه شاه نیز هست و به این معنی با ذال نقطه دار هم آمده است و اصح ّ این است بنابر قاعده کلی. (برهان). و رجوع به پرموده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ)
نام پسرساوه شاه که خویش کاموس کشانی باشد (برهان) ولی اصح آن برموده است. (از آنندراج). رجوع به برموده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترنواز
تصویر ترنواز
مطرب، تردست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
دارای رمز، پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرموزه
تصویر جرموزه
گرفته شدن، منقبض گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرموز
تصویر پرموز
امید و انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرموز
تصویر جرموز
حوض کوچک، خانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
شنگول سر خوش آنکه دارای طبیعت تر و تازه است خوش مزاج، سالم تندرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرموزه
تصویر سرموزه
کفشی که روی موزه به پا میکردند (در ماورا النهر)
فرهنگ لغت هوشیار
مرموزه در فارسی مونث مرموز: رازیک پوشیده مرموزه در فارسی: گل کفشک از گیاهان نازک اندام: زن مونث مرموز جمع مرموزات، گیاهی است از تیره گل میمون که آنرا گل کفشک گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرموزات
تصویر مرموزات
جمع مرموزه، رازیکان پوشیدگان جمع مرموزه (مرموز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمزاج
تصویر ترمزاج
((تَ مَ))
خوش مزاج، سالم، تندرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
((مَ))
رمزدار، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتوزا
تصویر پرتوزا
رادیو اکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
Enigmatic, Mysterious, Shifty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
درخت جنگلی با نام کرمازو، که از انواع بلوط است
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
enigmático, misterioso, astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
rätselhaft, geheimnisvoll, schlitzohrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
enigmatyczny, tajemniczy, chytry
دیکشنری فارسی به لهستانی