جدول جو
جدول جو

معنی ترمزی - جستجوی لغت در جدول جو

ترمزی
بهار عجم و آنندراج بیت زیر را از سیفی شاهد این کلمه آورده اند بدون معنی کردن کلمه، و ظاهراً آوندی است شراب را:
یک ترمزی شراب که خوردم حکیم وار
آمد بجوش بحر دل و در فغان شدم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
هرچه با رنگ قرمز رنگ شده باشد، سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ مُ)
منسوب به ارم هرمز. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(قِ مِ)
نسبت است به قرمز. آنچه رنگش سرخ باشد. (از اقرب الموارد).
- قرمزی روز، کنایه از شفقی است که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح به هم رسد. (مجموعۀ مترادفات ص 272)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
دهی است از دهستان برگشلو است که در بخش حومه شهرستان ارومیه و 7 هزارگزی شمال راه ارابه رو امامزاده به ارومیه قرار دارد جلگه و معتدل است و 115 تن سکنه دارد که عده ای از آنها ارامنه و آسوری می باشند. آب آن از شهر چای و چشمه و محصول آنجا غله و انگور و توتون و چغندر و حبوبات است. شغل مردم آنجا زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد و تابستان از آن راه می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
محمد بن عیسی بن سوره بن موسی بن ضحاک سلمی ضریر بوغی ترمذی، حافظ مشهور، مکنی بابی عیسی. یکی از امامانی است که در علم حدیث به آنان اقتدا کنند. کتاب جامع و علل را در نهایت اتقان تصنیف کرد چنانکه بدو مثل زنند. وی شاگرد بخاری است و نزد بعضی از شیوخ او نیز تلمذ کرد. در سیزدهم رجب سال 279 هجری قمری به ترمذ درگذشت.
سمعانی گوید مرگ او در قریۀ بوغ بود بسال 275 هجری قمری نام او را در الانساب ذیل نسبت بوغی آورده است. (وفیات الاعیان). اوراست: 1- جامع صحیح یا جامع ترمذی. 2- شمائل النبویه و الخصال المصطفویه. (از معجم المطبوعات). و رجوع به تاریخ گزیده ص 760 و هدیه العارفین ص 2:19 و الاعلام زرکلی ج 3 ص 162 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ مِ)
یا ترمدی به حرکات ثلاثه و کسر سیم یا ضم آن دو قول و ذال معجمه، منسوب به شهر ترمذ که آن طرف جیحون است. (غیاث اللغات) (آنندراج). منسوب است به ترمد که شهری است در ساحل نهر بلخ که جیحونش خوانند جمعی کثیر از علما و مشایخ و فضلا از این سرزمین ظهور کرده. (از سمعانی). از ترمذ یا ترمد:
جاجم ترمدی است لایق وقت
من در این باب دارم استادی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
دیهی از دهستان مشک آباد است که در بخش فرمهین شهرستان اراک و 38 هزارگزی جنوب فرمهین قرار دارد. دشتی سردسیر است و 778 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و ارزن و چغندر قند وبنشن و انگور و لبنیات است. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان قالی بافی است راه شوسه به اراک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
از ریشه سنسکریت قرمزی در فارسی: خیری سوری قرمز بودن سرخی. یا قرمزی روز. شفقی که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمزی
تصویر هرمزی
منسوب به هرمز، منسوب به . رامهرمز، ازمردم رامهرمز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
((قِ مِ))
منسوب به قرمز، دیبای نازک سرخ رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترازی
تصویر ترازی
افقی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
احمرارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
Reddish, Reddishness, Redness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rougeâtre, rougeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کبوتر چاهی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
लालिमा , लाली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
سرخی مائل , سرخی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
avermelhado, vermelhidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
красноватый , покраснение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rötlich, Rötung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
czerwonawy, zaczerwienienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
червонуватий , почервоніння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rojizo, enrojecimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
rossiccio, rossore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
লালচে , লালচে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
roodachtig, roodheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
สีแดงอมชมพู , ความแดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
nyekundu kidogo, wekundu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
kırmızımsı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
赤みを帯びた , 赤み
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
带红色的 , 红润
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
אדמדם , אֲדֻמָּה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
붉은 기운이 있는 , 발그레함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
kemerahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی