- ترقین
- خضاب کردن ریش را
معنی ترقین - جستجوی لغت در جدول جو
- ترقین
- زینت دادن کتاب با رنگ های زیبا، نزدیک به هم نوشتن سطرهای کتاب، نقطه و اعراب گذاشتن بر کلمات، خط کشیدن بر بعضی از ارقام دفتر حساب که معلوم شود آن رقم به حساب آمده است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بارش نیک باران نیک
خط نوشتن
نیکو کردن سخن را، تنگ گردانیدن چیزیرا
پینه و وصله کردن
وشت انگیزی وشتاندن
آراستن سخن را
شکافته شدن و ترکیدن
اصلاح کردن مال را
چیرگی در شناخت
آرامیده گردانیدن، با وقار و محجوب نمودن و قابل احترام کردن
تریزکاری (تریز ردن) تریز به دو سه گوشه یا سه بری (مثلث) گویند که پایین دامن یا بن آستین دوخته می شود
به هم رسانیدن، به هم پیوستن
فهماندن و تفهیم کردن تعلیم و تربیت و آموختن و گرفتن سخن از کسی
پارسی تازی گشته سرگین
باوراندن اندیشه و طرزفکری خاص به دیگری، القای شهادتین به کسی که در حال جان دادن است، در تصوف آموختن ذکر به مرید تا آن را تکرار کند، تعلیم، آموختن
اصلاح کردن مال، اصلاح معیشت، تیمار داشتن
وصله کردن، پینه کردن، پارگی جامه را با تکۀ پارچه دوختن، پاره پاره به هم وصل کردن، قرار دادن یا دوختن تکه های چهارگوشۀ رنگارنگ پهلوی یکدیگر، مرقع ساختن، خط های گوناگون نگاشتن
خط کشیدن، خط نوشتن، نقطه گذاری کلمات برای آسان تر خوانده شدن
پیشرفت
نامه نبشته، شهروا (پول رائج)
علامت صفت تفضیلی که در آخر بعضی کلمات در میاید
بلند شدن، پیشرفت
خضاب کردن به حنا و یا بزعفران
آراسته شدن
بر شدن، بالا رفتن، بلند شدن، به درجۀ بلند رسیدن
علامت صفت عالی که در آخر بعضی کلمات درمی آید و برتری و رجحان کسی یا چیزی را بر کسان یا چیزهای دیگر می رساند مثلاً بهترین، خوب ترین، داناترین