جدول جو
جدول جو

معنی ترقیق - جستجوی لغت در جدول جو

ترقیق
نیکو کردن سخن را، تنگ گردانیدن چیزیرا
تصویری از ترقیق
تصویر ترقیق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
پژوهش، جستجو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
حقیقت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهیق
تصویر ترهیق
تهمت کردن کسیرا به بدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویق
تصویر ترویق
فروهشتن پالودن
فرهنگ لغت هوشیار
تار کرد تیره کردن، پالودن از واژگان دو پهلو، سستکاری، شوریده رایی، چشم دوختن، جالیگون از گیاهان جالیگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمیق
تصویر ترمیق
دایم نگریستن، پیوسته نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقین
تصویر ترقین
خضاب کردن ریش را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیم
تصویر ترقیم
خط نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیع
تصویر ترقیع
پینه و وصله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیص
تصویر ترقیص
وشت انگیزی وشتاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیش
تصویر ترقیش
آراستن سخن را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیح
تصویر ترقیح
اصلاح کردن مال را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقرق
تصویر ترقرق
جنبیدن چیزی، درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
باریک بینی، نیکو کوفتن -1 باریک اندیشیدن دقت کردن، باریک اندیشی باریک بینی غور رسی، جمع تدقیقات. دقت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشقیق
تصویر تشقیق
شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیح
تصویر ترقیح
اصلاح کردن مال، اصلاح معیشت، تیمار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشقیق
تصویر تشقیق
شکافتن، شکافتن هیزم، سخن را به روشی نیکو درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدقیق
تصویر تدقیق
دقت کردن، در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقیع
تصویر ترقیع
وصله کردن، پینه کردن، پارگی جامه را با تکۀ پارچه دوختن، پاره پاره به هم وصل کردن، قرار دادن یا دوختن تکه های چهارگوشۀ رنگارنگ پهلوی یکدیگر، مرقع ساختن، خط های گوناگون نگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقیم
تصویر ترقیم
خط کشیدن، خط نوشتن، نقطه گذاری کلمات برای آسان تر خوانده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقین
تصویر ترقین
زینت دادن کتاب با رنگ های زیبا، نزدیک به هم نوشتن سطرهای کتاب، نقطه و اعراب گذاشتن بر کلمات، خط کشیدن بر بعضی از ارقام دفتر حساب که معلوم شود آن رقم به حساب آمده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقیم
تصویر ترقیم
((تَ))
نوشتن، خط نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترقیع
تصویر ترقیع
((تَ))
پاره دوختن، پنبه کردن، قطعات چهارگوش رنگارنگ را کنار هم قرار دادن و دوختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترقیح
تصویر ترقیح
((تَ))
اصلاح کردن، نیکو گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدقیق
تصویر تدقیق
((تَ))
دقت کردن، دقیق شدن در کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشقیق
تصویر تشقیق
((تَ))
شکافتن، نیک بشکافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
((تَ))
درست کردن، درستی امری را بررسی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
پژوهش، جزوه، دفتر و مانند این ها که چگونگی و مراحل انجام و نتیجه پژوهش در آن نوشته می شود، بازجویی کردن، کسب اطلاع کردن، راستی، درستی، حقیقت جویی، حکمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
Ascertainment, Investigation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
установление , расследование
دیکشنری فارسی به روسی
Feststellung, Untersuchung
دیکشنری فارسی به آلمانی
встановлення , розслідування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ustalenie, dochodzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی