جدول جو
جدول جو

معنی ترقص - جستجوی لغت در جدول جو

ترقص
رقص کردن
تصویری از ترقص
تصویر ترقص
فرهنگ لغت هوشیار
ترقص
رقص کردن، به سرعت بالاوپایین رفتن
تصویری از ترقص
تصویر ترقص
فرهنگ فارسی عمید
ترقص
((تَ رَ قُّ))
رقصیدن، رقص کردن
تصویری از ترقص
تصویر ترقص
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترقی
تصویر ترقی
پیشرفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تربص
تصویر تربص
چشم داشتن، انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخص
تصویر ترخص
آسان گرفتن، رخصت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریص
تصویر تریص
محکم و استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیص
تصویر ترقیص
وشت انگیزی وشتاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
بلند شدن، پیشرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقه
تصویر ترقه
نوعی بازی که از ماده قابل انفجار درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقن
تصویر ترقن
خضاب کردن به حنا و یا بزعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقق
تصویر ترقق
مهربانی نمودن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقع
تصویر ترقع
پاره پاره فراهمی اندک اندک فراهم شدن، پینگی (پینه رقعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقش
تصویر ترقش
زینت دادن و آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقح
تصویر ترقح
کسب کردن، ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقب
تصویر ترقب
گوش داشتن، چشم داشتن کسی را، چشم داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقص
تصویر تنقص
نقص کردن کسیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقب
تصویر ترقب
مراقب بودن، انتظار داشتن، انتظار، چشمداشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترخص
تصویر ترخص
جایز بودن، مرخص شدن، اجازه گرفتن، رخصت یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
بر شدن، بالا رفتن، بلند شدن، به درجۀ بلند رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربص
تصویر تربص
انتظار کشیدن، صبر کردن و نگران پیشامد بودن، چشمداشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرقص
تصویر مرقص
برجهاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
((تَ رَ قّ))
بالا رفتن، به درجات عالی رسیدن
فرهنگ فارسی معین
((تَ رَ قِّ))
نوعی وسیله بازی که دارای ماده منفجره ضعیفی است و بر اثر ضربه یا انفجار تولید صدا می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترقب
تصویر ترقب
((تَ رَ قُّ))
چشم داشتن، انتظار داشتن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترخص
تصویر ترخص
((تَ رَ خُّ))
رخصت یافتن، اجازه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تربص
تصویر تربص
((تَ رَ بُّ))
چشم داشتن، انتظار کشیدن
فرهنگ فارسی معین
هر یک از وسایل بازی که دارای قدرت انفجار ضعیفی هستند و بر اثر ضربه یا حرارت، منفجر شده و تولید صدا می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقصات
تصویر ترقصات
جمع ترقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقص
تصویر رقص
پایکوبی، فرخه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رقص
تصویر رقص
برجستن، جنبیدن، بازی کردن و پای کوفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقص
تصویر رقص
جنبیدن، پا کوفتن، حرکات موزون با آهنگ موسیقی، پایکوبی، بن مضارع رقصیدن
رقص شتری: رقصی که از روی رسم و قاعده نباشد، حرکات ناموزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقص
تصویر رقص
((رَ))
جنبیدن، حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن، پای کوفتن، پایکوبی، خوشی، خوش خدمتی تا حد شتابزدگی چاپلوسانه
فرهنگ فارسی معین