جدول جو
جدول جو

معنی ترقاس - جستجوی لغت در جدول جو

ترقاس
از اصوات است، برخورد دو چیز با یکدیگر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترناس
تصویر ترناس
صدایی که هنگام انداختن تیر از چلۀ کمان برآید، ترنگ، برای مثال دل سرکشان پر ز وسواس بود / همه دشت پر بانگ ترناس بود (فردوسی - لغت نامه - ترناس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت، مهتابی
فرهنگ فارسی عمید
(تَرْ را)
سپرساز. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). سپردوز. (مهذب الاسماء) ، خداوند سپر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). سپردار. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
قریه ای است و مرکز ناحیه ای درسنجاق چتالجه از ترکیه، که در شمال غربی درسعادت بفاصله 42هزارگزی واقع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
زدن ترقوه کسی را: ترقیته ترقاهً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
نوعی از کمات است، و آن را هکل نیزگویند و آن رستنی باشد که از زیر خمها و جاهای نمناک روید. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). قارچ و سماروغ که در جای نمناک روید. (ناظم الاطباء). دزی در ذیل قوامیس عرب به فتح و ضم و کسر تا ضبط کرده و آنرا دنبلان و ریشه این کلمه رابربری میداند. و رجوع به همان کتاب ج 1 ص 145 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
صدایی را گویند که هنگام تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (فرهنگ جهانگیری). (فرهنگ رشیدی). صدا و آوازی باشد که بوقت تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (برهان) (ناظم الاطباء). صدای انداختن تیر ازچلۀ کمان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اما درشعر فردوسی و اسدی که شاهد آورده اند سرپاس دیده شده به معنی گرز و اﷲ اعلم. (فرهنگ رشیدی) :
دل سرکشان پر ز وسواس بود
همه دشت پر بانگ ترناس بود.
فردوسی (فرهنگ جهانگیری).
کمان ابر و بارانش الماس بود
همه کوه پر بانگ ترناس بود.
اسدی (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ بِ)
با یکدیگر راز گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تْرا / تِ)
قسمت شمالی یونان قدیم که امروز در قسمت جنوب بلغارستان قرار دارد، و آن قسمت از تراس که اکنون در یونان واقع است ناحیه ایست که بلغارستان را از دریای مدیترانه جدا می سازد و 336700 تن سکنه دارد. نصرالله فلسفی در تاریخ قدیم فوستل دو کولانژ آرد: تراس یا تراسا و یا تراکس یکی از نواحی یونان قدیم بود که امروز بلغارستان و روملی ’؟’ از آن تشکیل یافته است. یونانیان قدیم زمانی تمام سرزمین اروپا را که در شمال یونان واقع بود تراس می گفتند. رجوع به تراکیا شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
جمع واژۀ ترس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به ترس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترناس
تصویر ترناس
صدائی را گویند که هنگام تیر انداختن از چله کمان بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراس
تصویر تراس
بام، مهتابی، ایوان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترناس
تصویر ترناس
((تَ))
صدای زه کمان هنگام انداختن تیر، صدای برخورد گرز و شمشیر و سپر، آواز تار و تنبور، ترنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تُ))
جمع ترس. زمین سخت و محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تِ))
بهارخواب، ایوان وسیع، مهتابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره
ایوان، صفه، مهتابی، بام، پشت بام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صدای افتادن جسم سنگین به زمین
فرهنگ گویش مازندرانی