- ترصیص
- استوار کردن چیزیرا
معنی ترصیص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنارگزاری، بخش کردن
هویدا شدن
از آنی، ویژه گرداندن، ویژگی دادن -1 ویژه گردانیدن ویژه کردن خاص کردن مقابل تعمیم، اختصاص ویژگی، جمع تخصیصات
رخصت کردن و اجازه دادن
وشت انگیزی وشتاندن
چیرگی در شناخت
گوهر نشان ساختن
گچ اندایی
تنگ بستن روبند، استوار کردن کار
آرش نمایی، آرش سخن را نمودن، مو شکافی آشکار کردن معنی کلام، اسناد دادن حدیث بنخستین کسی که حدیث را گفته، جمع تنصیصات
محکم کردن و استوار ساختن آن
گچ اندود کردن بگچ اندودن، گچ کاری
گچ اندود کردن، گچ مالی، گچ کاری
آشکار کردن و روشن ساختن معنی کلام، اسناد دادن حدیث به کسی که حدیث از او نقل شده است
رخصت دادن، اجازه دادن، مرخص کردن، ارزان کردن
جواهر نشاندن بر چیزی، گوهرنشان ساختن، مرصع ساختن، در ادبیات در فن بدیع آوردن الفاظ و کلماتی در دو مصراع یا دو جمله که در وزن و سجع مطابق باشند مانند فراش و نقاش، منوّر و مقرّر، گریان و خندان، جلال و کمال و مانند این بیت، برای مثال هوا شد تیره و گریان به سان دیدۀ وامق / زمین شد تازه و خندان به سان چهرۀ عذرا (رشیدالدین وطواط)
خاص کردن، اختصاص دادن، چیزی را به چیز دیگر مخصوص داشتن، ویژه کردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
جواهر نشاندن بر چیزی، آوردن کلماتی در دو مصراع یا دو جمله که از نظر وزن و سجع یکی باشند
Apportionment
распределение
Aufteilung
розподіл
podział
repartição
ripartizione
distribución
répartition
verdeling