جدول جو
جدول جو

معنی ترسیرا - جستجوی لغت در جدول جو

ترسیرا(تِ)
ترسیره. جزیره ای در مجمع الجزایر آسور است که 94000 تن سکنه دارد و مرکز آن آنگارا است. و شراب و میوه محصول آنجاست. و رجوع به ترسیره و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژرویرا
تصویر ژرویرا
(دخترانه)
ژریرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارسیما
تصویر ارسیما
(پسرانه)
نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرسیما
تصویر فرسیما
(دخترانه)
فر (فارسی) + سیما (عربی) دارای سیما باشکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، نهازیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکسیرات
تصویر تکسیرات
جمع تکسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیرات
تصویر تفسیرات
جمع تفسیر، سفرنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسیرات
تصویر تعسیرات
جمع تعسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسکار
تصویر ترسکار
از خدا ترس، مقدس و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریرا
تصویر تقریرا
بشرح، به بیان، لفظاً و قولاً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
وحشت زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیمات
تصویر ترسیمات
جمع ترسیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخسیرات
تصویر تخسیرات
جمع تخسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحسیرات
تصویر تحسیرات
جمع تحسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقیرا
تصویر تحقیرا
به خواری به زبونی بطور خواری و اهانت از روی کوچکی و حقارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریرا
تصویر تحریرا
نوشتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیسیرات
تصویر تیسیرات
جمع تیسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
((تَ دَ))
بیم داشتن، ترس داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسکار
تصویر ترسکار
((تَ))
پارسا، خداترس، نوعی جامه ویژه که ایرانیان قدیم هنگام نیایش به تن می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
Dread, Flinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
Afraid, Frightened
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترس ها
تصویر ترس ها
Fears
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترجیحا
تصویر ترجیحا
Preferably
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نام دهکده ای از دهستان بیرون بشم نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
ماده گاو دو نیم تا سه ساله که آماده ی جفت گیری باشد و هنوز
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
испуганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
бояться , вздрагивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترس ها
تصویر ترس ها
страхи
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترجیحا
تصویر ترجیحا
предпочтительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
ängstlich, verängstigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
fürchten, zusammenzucken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترس ها
تصویر ترس ها
Ängste
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترجیحا
تصویر ترجیحا
vorzugsweise
دیکشنری فارسی به آلمانی