- ترزده
- قبالۀ خانه، باغ و مانند آن
معنی ترزده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی خبر
جفت و زوج و دوگانه
قباله
گرفته شده و ترنجیده
ناگهانی بی خبر: سر زده وارد شد
ترنجیده، به هم کشیده، دردمند، عضوی از بدن که رنجور و دردناک باشد، ترکیده، برای مثال ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت / همه اعضای او گشته ترغده (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۸)
به طور ناگهانی و بی خبر، کسی که ناگهانی و بی خبر و گستاخانه به جایی وارد شود، سرکوفته
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
آنکه بیماری جرب دارد مبتلی به گری
مزد آرد کردن گندم، اجرت ساختن آسیا یا تیز کردن آسیا