جدول جو
جدول جو

معنی ترخوانه - جستجوی لغت در جدول جو

ترخوانه
ترخینه، خوراکی که با گندم نیم کوفته و شیر یا آبغوره بپزند و بعد آن را به شکل گلوله درآورند و خشک کنند و برای زمستان نگه دارند
تصویری از ترخوانه
تصویر ترخوانه
فرهنگ فارسی عمید
ترخوانه(تَ خوا/ خا نَ / نِ)
نوعی از طعام باشد که مردم فقیر و نامراد بجهت زمستان سازند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و با داروهای گرم در آب بجوشانند تا نیک پزد و قوام گیرد و قدری آب غوره در آن ریزند و اگر میسر نباشد شیر گوسفند. و آنرا گلوله ها سازند و خشک کنند و بوقت حاجت قدری از آن بجوشانند و بخورند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). و آنرا ترخینه خوانند و بحذف خا ترینه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). نام دیگرش ترخینه است. (فرهنگ نظام). رجوع به ترخانه و ترخنه و ترخینه شود. نوعی از طعام بوده که فقرا از بلغور و شیر و چیزهای دیگر پخته و قوام آورده می خشکاندند برای زمستان. (فرهنگ نظام) :
عاشق نانم اگر ترخوانه نبود گو مباش
بلکه با نان نیز اگر بریان نباشد گو مباش.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
ترخوانه((تَ خا نِ))
نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله در می آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند، ترینه
تصویری از ترخوانه
تصویر ترخوانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برخوابه
تصویر برخوابه
تشک، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تخت خواب یا زمین می اندازند و بر آن می نشینند یا می خوابند، بستر، توشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاوخانه
تصویر تاوخانه
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی طعام که از گندم بلغور سازند و با داروهای گرم در آب بجوشانند تا خوب بپزد و قوام گیرد و قدری آب غوره یا شیر در آن ریزند و آنرا بشکل گلوله هایی در آورند و خشک کنند و در زمستان خورند
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخواره
تصویر پرخواره
شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخوابه
تصویر برخوابه
توشک تشک، همخوابه هم بستر
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه آبستن از خوردنیها و غیر خوردنیهای عادی (مانند گل و زغال) برای خوردن آرزو کند، آنچه خویشان زن آبستن پزند و برای او فرستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخوانی
تصویر سرخوانی
((~ خا))
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرودگویی، تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دیگران ذکر گویند، استهزاء، تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی، پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخوابه
تصویر برخوابه
((بَ خا بِ یا بَ))
توشک، تشک، همخوابه، هم بستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخوانه
تصویر فراخوانه
دعوتنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
خجولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
Timidly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
timidement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
tímidamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
робко
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
schüchtern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
сором'язливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
nieśmiało
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
胆怯地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
timidamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
লজ্জিতভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
خوف کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
kwa aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
korkarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
소심하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
おどおどしながら
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
בַּבִּיּוּשׁ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
timidamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
dengan malu-malu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
อย่างขี้อาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
timide
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترسوانه
تصویر ترسوانه
संकोचपूर्ण रूप से
دیکشنری فارسی به هندی