جدول جو
جدول جو

معنی ترتلیس - جستجوی لغت در جدول جو

ترتلیس
خیس و آب گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرتمیس
تصویر آرتمیس
(دخترانه)
در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون، نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکلیس
تصویر تکلیس
آهک کردن، آهک مالی کردن، اندود کردن با آهک یا ساروج، در علم شیمی حرارت دادن به جسمی تا مانند آهک شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترتیل
تصویر ترتیل
قرآن را با قرائت درست و آهنگ خوش تلاوت کردن، سخن را آراسته و آشکار و بی تکلف کردن، هموار و پیدا خواندن، خوش آوازی و حسن کلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترتیب
تصویر ترتیب
ثابت و استوار کردن، هر چیزی را در جای خود قرار دادن، راست و درست کردن، پشت سر هم قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدلیس
تصویر تدلیس
پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی، عیب خود یا کالای خود را پنهان ساختن، فریب دادن، عوام فریبی، در تصوف فسق و فساد کردن در لباس زهد و تقوا، آراستن ظاهر به جامۀ زهد و پارسایی برای فریب دادن خلق، تظاهر به زهد و تقوا
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تِ لی یِ)
دهی است از دهستان جراحی که در بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصغیر ترتلیوس است. (کتاب اعمال رسولان 24:1). شخصی بود که یهود بواسطۀ جهالت و بی خبری از قوانین رومیان، از جانب خود فرستادند تا شکایت پولس را بحضور فیلکس برد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً از: کرم و لیس. قریه ای است از قرای موصل شبیه به مدینه از اعمال نینوا در شرق دجله با مردم بسیار و بازارها و بازرگانان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی خنثی است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
ابزاری برای تراشیدن سنگها. (دزی ج 1 ص 143)
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
مرکّب از: تر، تازه + تمیز، پاک، با بودن و کردن و شدن صرف شود. رجوع به ’تر و تمیز’ شود
لغت نامه دهخدا
سوم، شخصی بود که به امر پولس رسالۀ رومانیان را نوشت. (رسالۀ رومیان 16:22) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تْرِ / تِ رِ بِ)
تربلیوس پولیو. نویسندۀ تاریخ قیصران روم که در عهد دیوکلسین میزیسته است. رجوع به ایران در زمان ساسانیان کریستن سن شود
لغت نامه دهخدا
(پِ رُ پُ)
شهری در برزیل به ناحیۀ ریودژانیرو دارای 8500 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
(اَ قِ یُ)
پسر تمنوس از اخلاف هرکول. برادران وی او را نفی بلد کردند و او به پادشاه مقدونیه پناه برد و چون دشمنان شاه را مغلوب کرد و میبایست با دختر وی ازدواج کند، شاه که بدین امر راضی نبود بفرمود تا او را بکشتند.
شاعر و کیمیادان یونانی که ظاهراً در مائۀ پنجم قبل از میلاد میزیسته. او راست منظومه ای در باب ((هنر مقدس)).
لغت نامه دهخدا
بیونانی نمام بستانی. (نسخه ای ازتحفۀ حکیم مؤمن). ارقلس. (فهرست مخزن الأدویه) ، برگ آوردن گرفتن عرفج. بلگ به درآوردن گیاه عرفج
لغت نامه دهخدا
(اِ بِلْ لی)
اربلّس. (تاریخ الحکماء قفطی). کنیز ارسطو. (ابن الندیم) (عیون الانباء ج 1 ص 60 و 61)
لغت نامه دهخدا
آهکی کردن، آهک مالی آهک اندایی آهک زدن آهک مالی کردن باآهک و ساروج اندودن، حرارت دادن بجسمی تا همچون آهک گردد، آهک مالی، جمع تکلیسات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کردن مال و باز داشتن آنرا از دیگری و بمعنای پر کردن و لبریز نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتلید
تصویر تتلید
گرد آوردن و باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتلیص
تصویر تتلیص
هموار کردن نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتلی
تصویر تاتلی
سفره دستار خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترتیب
تصویر ترتیب
پشت سر هم قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملیس
تصویر تملیس
نرم و تابان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیس
تصویر تفلیس
مفلس شدن، و نام آخرین شهر آذربایجان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلیس
تصویر تقلیس
دف زدن، خوشخوانی، پیشباز از کسی با خواندن و پایکوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیس
تصویر تسلیس
گوهر نشاندن زیور سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلیس
تصویر تدلیس
پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهلی
تصویر ترهلی
شابانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرتمیس
تصویر آرتمیس
شکار پاد ایزد شکار
فرهنگ لغت هوشیار
پیدا کردن، هویدا کردن سخن قراء قرآن بادای مخارج حروف باهستگی و آرامیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتلی
تصویر تاتلی
((تِ لِ))
سفره، خوان
فرهنگ فارسی معین
((تِ رِ))
کامیونی با کفه بارگیر طویل و مجزا که به پشت آن بسته می شود جهت حمل بارهای حجیم و سنگین، وسیله باربری چرخ داری که آن را به پشت ماشین یا تراکتور می بندند و می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترتیب
تصویر ترتیب
چیدمان، چینش، سامان، پی آیی
فرهنگ واژه فارسی سره