جدول جو
جدول جو

معنی ترام - جستجوی لغت در جدول جو

ترام
نقطه های ریز یا درشت تشکیل دهندۀ عکس های سیاه و سفید که براساس اندازۀ خود، موجب پیدایش نقاط تیره و روشن می شوند
فرهنگ فارسی عمید
ترام
(تَ)
این کلمه بعلت مهجور بودن وزن و الفاظ کلمه ’تراموای’ در زبان عرب، در فرهنگستان پادشاهی مصر بجای تراموای پذیرفته شده است. رجوع به نشوء اللغه و رجوع به تراموای شود
لغت نامه دهخدا
ترام
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
تصویری از ترام
تصویر ترام
فرهنگ لغت هوشیار
ترام
((تِ))
خانه های ریز روی عکس، شیشه و غیره
تصویری از ترام
تصویر ترام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرام
تصویر آرام
(پسرانه)
ساکت، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برام
تصویر برام
(پسرانه)
خوشبو (نگارش کردی: بهرام)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنم
تصویر ترنم
(دخترانه)
زمزمه کردن یک نغمه، آواز، نغمه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تراب
تصویر تراب
(پسرانه)
خاک
فرهنگ نامهای ایرانی
(تَ مِ)
مهره های سیمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ)
شتری که قوتش بتمام و کمال رسیده باشد. (منتهی الارب) (المنجد) ، یا آنکه وقت خوردن سرش بلرزد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ)
توانا و سخت که توانائی او به انتها رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ مِ)
یکی از افراد سیاسی و مشهور آتن در قرن پنجم قبل از میلاد است و در محاصرۀ آتن بوسیلۀ اسپارتها وی مأمور مذاکرۀ صلح شد و سپس در واژگون ساختن رژیم دمکراتیک بسال 411 قبل از میلاد شرکت نمود و در ردیف مردان سی گانه درآمد. قاموس الاعلام ترکی آرد: وی یکی از مشهورترین ناطقین و سرداران آتن بود و در 400 قبل از میلاد می زیست. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 984 و 985 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ مُ)
یکی از ولایات مرکزی ایتالیا که درایالت آبروز اولتریور و در حدود سواحل دریای آدریاتیک و شمال شرقی روم قرار دارد. سرزمینی کوهستانی کوهستانی و مردم آن بکار کشاورزی و تربیت مواشی اشتغال دارند، کارخانه های پارچه بافی و چرمسازی آن قابل توجه است. این قصبه یکی از نواحی پررونق دوران باستانی روم بود و اکنون در حدود 190000 تن سکنه دارد و مرکز این ولایت شهر ترامو است
شهری در ایالت آبروز و مرکز ولایت ترامو است و 25000 تن سکنه دارد. درین شهر کلیسای بزرگی از دورۀ روم بر جای است. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تْرا / تِ مِ)
مرکز بلوکی است در ناحیۀ ماکون از ایالت سائون - ا - لوار فرانسه
لغت نامه دهخدا
(اِمْ بِ)
همدیگر را تیر انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیر انداختن قوم یکدیگر را و سنگ انداختن آنان بیکدیگر. (اقرب الموارد) (المنجد) ، اندوخته شدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بیرون شدن از وطن، و به ’ب’ متعدی شود، یقال: ترامی به البلاد، ای اخرجه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بیرون شدن از بلاد. (اقرب الموارد) (المنجد) ، درنگ کردن کار، مایل گردیدن بسوی پیروزی و بسوی هزیمت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد) : ترامی امره الی الظفر او الخذلان. (منتهی الارب) ، تباه گردیدن زخم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیوستن بعض ابر با بعض و فراهم آمدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، تتابع، یقال: مازال الشر یترامی بینهم، ای یتتابع. (المنجد) ، تیر انداختن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ بِ)
ایما و اشاره کردن گروهی بیکدیگر: دخلت علیهم فتغامزوا و ترامزوا. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
چاک و شکاف -1 آوازی که از شکستن یا شکافته شدن چیزی بگوش رسد، صدای رعد، چاک شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریم
تصویر تریم
چرکن، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترتم
تصویر ترتم
نخ به انگشت بستن برای یاد آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحم
تصویر ترحم
بخشودن، بر کسی مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردم
تصویر تردم
پینگی پنبه برداشتن (پینه وصله)، پارگی جامه، درازیدن پیکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراز
تصویر تراز
آلتی که بوسیله آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراس
تصویر تراس
بام، مهتابی، ایوان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراش
تصویر تراش
طمع و توقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراع
تصویر تراع
دربان، تندابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
گرد آمدن و بر هم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترای
تصویر ترای
در آئینه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام
تصویر آرام
آرامش، ثبات، سکون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنم
تصویر ترنم
آواز نیکو و خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراز
تصویر تراز
بیلان، طراز، نمره، رتبه، سطح، میزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترنم
تصویر ترنم
زمزمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تارم
تصویر تارم
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراکم
تصویر تراکم
انباشت، انبوهی، چگالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترحم
تصویر ترحم
مهر ورزی، دلسوزی
فرهنگ واژه فارسی سره