جدول جو
جدول جو

معنی ترازوداری - جستجوی لغت در جدول جو

ترازوداری
(تَ)
عمل ترازودار. شغل کسی که در دکانها و کاروانسراها و جز آنها کار توزین اشیاء را بعهده دارد:
نسیمش در بها همسنگ جان بود
ترازوداری زلفش بدان بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رازداری
تصویر رازداری
عمل رازدار، سرّنگه داری
فرهنگ فارسی عمید
(اَمْ بَهْ)
وزّان. سنجنده. وزن کننده. آنکه دارای ترازوست و اشیاء را سنجد و وزن کند. آنکه چیزها را در ترازو کشد و تعیین وزن آنها کند. ترازوسنج:
سرم زآن جفت زانو شد که از تن حلقه ای سازم
در آن حلقه ترازودار، بیاعان روحانی.
خاقانی.
فرستم تا ترازودار شاهان
جوی چندم فرستد عذرخواهان.
نظامی.
سنگ کم گر نزدی ماه ترازودارم
بار دل همچو ترازو نشدی بسیارم.
سیفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کپۀ ترازو. (ناظم الاطباء) ، غلاف ترازو. غلاف میزان. طرازدان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
عمل رازدار، که رازی با خود دارد، حفظ سرّ، نگهداری، که خود رازی دارد، امانت داری، پنهانی، پوشیدگی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رازداری
تصویر رازداری
سر نگهداری
فرهنگ لغت هوشیار
محرمانگی، حریم خصوصی
دیکشنری اردو به فارسی