جدول جو
جدول جو

معنی تراد - جستجوی لغت در جدول جو

تراد
(اِمْ)
از یکدیگر ردکردن. (آنندراج). فسخ معاهده کردن و بر هم زدن معاهده. (ناظم الاطباء). فسخ کردن بیعی با رضایت طرفین. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نزاع کردن و مجادله کردن. (ناظم الاطباء). شکوخیدن زبان در جواب. (اقرب الموارد) ، بازگشتن آب از مجرای خود به حاجزی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تراد
فسخ معاهده کردن
تصویری از تراد
تصویر تراد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تراب
تصویر تراب
(پسرانه)
خاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آراد
تصویر آراد
(پسرانه)
آراج، نام فرشته ای، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خراد
تصویر خراد
(پسرانه)
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله دلاوری ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
کنتراست (Contrast) یکی از عناصر اساسی است که برای ایجاد جذابیت بصری، تاثیرات دراماتیک و تفاوت های احساسی در صحنه ها استفاده می شود. این مفهوم به تفاوت بین نور و سایه در یک صحنه یا فیلم اشاره دارد که تأثیر بسیار زیادی بر تجربه بیننده دارد.
انواع کنتراست در سینما:
۱. کنتراست نورپردازی (Lighting Contrast):
کنتراست بالا (High Contrast): در سینما، استفاده از نورپردازی با کنتراست بالا، به معنای تفاوت شدید بین نواحی نورانی و سایه ای در صحنه است. این نوع کنتراست معمولاً برای ایجاد جو دراماتیک، تنش و تأثیر قوی بر بیننده استفاده می شود. به طور معمول در صحنه های اکشن، هیجانی، و ترسناک از این نوع کنتراست استفاده می شود تا بر تنش و ارزش های احساسی تأکید شود.
کنتراست کم (Low Contrast): در مقابل، کنتراست کم به تفاوت کم بین نواحی نورانی و سایه ای اشاره دارد. این نوع کنتراست معمولاً در صحنه های آرام و صمیمی استفاده می شود، جایی که تأثیرات نرم و آرامش بخش بر بیننده تأکید می شود.
۲. کنتراست رنگی (Color Contrast):
کنتراست رنگی در سینما به تفاوت های رنگی بین اجزای مختلف یک صحنه یا فیلم اشاره دارد. استفاده از رنگ های متضاد مانند قرمز و سبز، آبی و نارنجی و غیره، می تواند جذابیت بصری فیلم را افزایش دهد و بر تأثیرات روحی و احساسی کاراکترها تأکید کند.
۳. کنتراست مکانی (Spatial Contrast):
این نوع کنتراست به تفاوت بین اجزای مختلف یک صحنه از نظر مکانی اشاره دارد. استفاده از زوایای دوربین مختلف، فاصله از فراهم کننده، و استفاده از فضا و عناصر مختلف دکوراسیون می تواند کنتراست مکانی را تقویت کند و بر تأثیرات مکانی و جغرافیایی صحنه تأثیر بگذارد.
اهمیت کنتراست در سینما:
جذابیت بصری: کنتراست مناسب می تواند به تصاویر بصری جذابیت و زیبایی بیشتری ببخشد و بر توجه بیننده تأثیر بگذارد.
تأثیر دراماتیک: استفاده از کنتراست بالا می تواند تأثیرات دراماتیک و تنش بخشی را در صحنه ها تقویت کند.
تأثیرات روحی و احساسی: کنتراست رنگی و نورپردازی می توانند بر تأثیرات روحی و احساسی کاراکترها و داستان تأکید کنند و تجربه بیننده را افزایش دهند.
به طور کلی، استفاده حساس و هوشمندانه از انواع کنتراست در سینما می تواند به ایجاد تجربه بصری چشمگیر و قوی کمک کند و بر جذابیت و تأثیرات عمیق فیلم یا نمایش تأثیر بگذارد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از ترادف
تصویر ترادف
هم معنی بودن دو کلمه، مترادف بودن، ردیف هم شدن، پیاپی شدن، ردیف یکدیگر شدن در سواری
فرهنگ فارسی عمید
(اِمْ بِ)
یار یکدیگر و پی یکدیگر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعاون. (اقرب الموارد) (المنجد) ، مناکحت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تزویج هر یک از دو دوست زنی را از کسان خود بدیگری. (از اقرب الموارد) ، پیاپی شدن. (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تتابع. (اقرب الموارد) (المنجد) ، در پس یکدیگر نشستن. (آنندراج). در پس یکدیگر سوار شدن. (اقرب الموارد) (از المنجد) ، یک چیز را دو اسم بودن، و این لغت مولده است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح عبارت است از اتحاد در مفهوم، و گفته اند توالی الفاظ است که دلالت آنها مفرد بود، بر شی ٔ واحد به اعتبار واحد. (تعریفات جرجانی) ، به اصطلاح، آوردن دو لفظ مترادف در کلام و آن بقول رشیدالدین وطواط دو قسم است یکی هنر و دوم عیب، هنر آنست که میان مترادفین در استعمالات تفاوت مائی باشد. مثالش از شیخ شیراز:
دریاب دمی صحبت یاری که دگر بار
چون رفت نیاید بکمندآن دم و ساعت.
و از این قبیل است وعد و وعید که با وصف ترادف تخالف استعمال دارد و عیب آنست که میان هر دو مترادف فرقی نباشد چون حرص و آز و جام و ساغر، لیکن آنچه به تتبع معلوم شددر متأخرین بلکه در قدما هم استعمال چنین مترادفات عیب نیست. کمال اسماعیل گوید:
حرامزاده و عیار را نداری دوست
مکارم تو از آن ترک جام و ساغر کرد.
ظهوری گوید:
چمن چمن سمن از باغ و بوستان بدن
دهندجلوه و در تنگی قبا دزدند.
بدیعی سمرقندی که اشعار او را صاحب رشیدی بمثل آورده:
شکر خدا که نیست چو ارباب حرص و آز
گاهی هوای بیدر و گه فکر ساغرم.
(از مطلع السعدین) (از غیاث اللغات از آنندراج).
رجوع به مترادف شود
لغت نامه دهخدا
(سُ سَ)
ترید ساختن. اثّراد
لغت نامه دهخدا
(تِ)
گونه ای کرموزوم در وهلۀ ’دیپلوتن’ که در این مرحله دو شکاف در طول کروموزومهای هر زوجی ظاهر شده بقسمی که چهار عنصر کروموزومی نمایان میگردد. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 35 و گیاه شناسی حبیب الله ثابتی ص 463 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترافد
تصویر ترافد
یکدیگر را یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراع
تصویر تراع
دربان، تندابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراش
تصویر تراش
طمع و توقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراس
تصویر تراس
بام، مهتابی، ایوان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراز
تصویر تراز
آلتی که بوسیله آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردد
تصویر تردد
آمد و شد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترام
تصویر ترام
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترید
تصویر ترید
ریزه کردن نان در دوغ شیر آب گوشت و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تازی پارسی گشته دراج: پور کبکنجیر جرب ای دادگستری که ز تاثیر عدل تو باز و عقاب خم زند از کبک و از جرب (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراث
تصویر تراث
مرده ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
چاک و شکاف -1 آوازی که از شکستن یا شکافته شدن چیزی بگوش رسد، صدای رعد، چاک شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براد
تصویر براد
یخچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترای
تصویر ترای
در آئینه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربد
تصویر تربد
روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراد
تصویر خراد
یونانی تازی گشته خراشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراد
تصویر جراد
ملخ ملخ. یا جراد منتشر. ملخ پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراد
تصویر زراد
خفه کننده، زره ساز آنکه زره سازد زره ساز زره گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترادف
تصویر ترادف
پیاپی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراب
تصویر تراب
خاک، زمین نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترادف
تصویر ترادف
((تَ دُ))
پشت سر هم قرار گرفتن، پیاپی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراز
تصویر تراز
بیلان، طراز، نمره، رتبه، سطح، میزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تردد
تصویر تردد
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
پارادخش، رویارویی، در برابر
فرهنگ واژه فارسی سره
ترتب، تسلسل، تواتر، توالی، هم معنایی، پیاپی شدن، ردیف شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد