تدوین (Edit) در صنعت سینما و تولید فیلم به فرآیندی اطلاق می شود که در آن تصاویر و صداهای ضبط شده در طول فیلم برداری، به ترتیب مناسب و با در نظر گرفتن روایت و مضمون داستان، به یکدیگر متصل می شوند تا نهایتاً یک فیلم یا ویدیو تولید شود. این فرآیند شامل چند مرحله اصلی است: ۱. انتخاب فوتاژ : در این مرحله، تمامی فیلم های ضبط شده به دقت بررسی می شوند و فوتاژهای مناسب برای هر صحنه انتخاب می شود. این انتخاب بر اساس کیفیت فنی و همچنین توانایی انتقال احساسات و پیام داستانی است که فیلم می خواهد منتقل کند. ۲. ترتیب و مرتب سازی : تصاویر و صداها به ترتیب مناسب برای روایت داستان و جریان زمانی فیلم مرتب می شوند. این شامل قرار دادن صحنه ها به ترتیب منطقی، قطعات بین صحنه ای، و انتقال هماهنگی میان تصاویر و صداها می شود. ۳. تنظیم مدت زمان : تدوینگر مسئول تنظیم زمان مرحله های مختلف فیلم است. این شامل مدت زمان صحنه ها، فواصل بین آن ها، و طول کلی فیلم است. ۴. افزودن افکت ها و تصحیح رنگ : در این مرحله، افکت های ویژه، تصحیح رنگ، و جلوه های ویژه به فیلم اضافه می شوند تا زیبایی بصری و جذابیت بیشتری به آن ببخشند. ۵. صداگذاری : طبق نیاز، صداهای اضافی مانند موسیقی، صداهای پس زمینه، و صداهای افکت های ویژه به فیلم افزوده می شوند تا تجربه صوتی بهتری برای بیننده ایجاد شود. ۶. بررسی و نظارت : پس از انجام همه مراحل تدوین، فیلم تحت نظارت مدیر تدوین یا کارگردان بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که همه جوانب فیلم به درستی تدوین شده اند. تدوین یکی از مراحل مهم در فرآیند ساخت فیلم است که تعیین کننده نهایی شکل و ارتباط داستانی فیلم با بیننده می باشد.
تدوین (Edit) در صنعت سینما و تولید فیلم به فرآیندی اطلاق می شود که در آن تصاویر و صداهای ضبط شده در طول فیلم برداری، به ترتیب مناسب و با در نظر گرفتن روایت و مضمون داستان، به یکدیگر متصل می شوند تا نهایتاً یک فیلم یا ویدیو تولید شود. این فرآیند شامل چند مرحله اصلی است: ۱. انتخاب فوتاژ : در این مرحله، تمامی فیلم های ضبط شده به دقت بررسی می شوند و فوتاژهای مناسب برای هر صحنه انتخاب می شود. این انتخاب بر اساس کیفیت فنی و همچنین توانایی انتقال احساسات و پیام داستانی است که فیلم می خواهد منتقل کند. ۲. ترتیب و مرتب سازی : تصاویر و صداها به ترتیب مناسب برای روایت داستان و جریان زمانی فیلم مرتب می شوند. این شامل قرار دادن صحنه ها به ترتیب منطقی، قطعات بین صحنه ای، و انتقال هماهنگی میان تصاویر و صداها می شود. ۳. تنظیم مدت زمان : تدوینگر مسئول تنظیم زمان مرحله های مختلف فیلم است. این شامل مدت زمان صحنه ها، فواصل بین آن ها، و طول کلی فیلم است. ۴. افزودن افکت ها و تصحیح رنگ : در این مرحله، افکت های ویژه، تصحیح رنگ، و جلوه های ویژه به فیلم اضافه می شوند تا زیبایی بصری و جذابیت بیشتری به آن ببخشند. ۵. صداگذاری : طبق نیاز، صداهای اضافی مانند موسیقی، صداهای پس زمینه، و صداهای افکت های ویژه به فیلم افزوده می شوند تا تجربه صوتی بهتری برای بیننده ایجاد شود. ۶. بررسی و نظارت : پس از انجام همه مراحل تدوین، فیلم تحت نظارت مدیر تدوین یا کارگردان بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که همه جوانب فیلم به درستی تدوین شده اند. تدوین یکی از مراحل مهم در فرآیند ساخت فیلم است که تعیین کننده نهایی شکل و ارتباط داستانی فیلم با بیننده می باشد.
اشعار یا مطالبی را در یک دفتر جمع کردن، دیوان ساختن، چیزی در دیوان ثبت کردن، فراهم آوردن و تالیف کردن، (سینما) کنار هم چیدن بخش های فیلمبرداری شده برای تنظیم کردن آن ها بر اساس فیلم نامه
اشعار یا مطالبی را در یک دفتر جمع کردن، دیوان ساختن، چیزی در دیوان ثبت کردن، فراهم آوردن و تالیف کردن، (سینما) کنار هم چیدن بخش های فیلمبرداری شده برای تنظیم کردن آن ها بر اساس فیلم نامه
دوختن در جاهای جامه. (منتهی الارب). دوختن جاهای مختلف جامه را. (ناظم الاطباء) ، تضییق. تنگ کردن بین دو چیز: و یحسن فی البغال الخصی، و فی البغلات التحویص. (صبح الاعشی ج 2 ص 32)
دوختن در جاهای جامه. (منتهی الارب). دوختن جاهای مختلف جامه را. (ناظم الاطباء) ، تضییق. تنگ کردن بین دو چیز: و یحسن فی البغال الخصی، و فی البغلات التحویص. (صبح الاعشی ج 2 ص 32)
پیوسته باریدن آسمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، دوررفتن و دور دویدن سگان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سخت گریختن سگ. (آنندراج) ، استادن آفتاب در میان آسمان. (تاج المصادر بیهقی). برگردیدن آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد برآمدن آفتاب در آسمان. (از آنندراج). گردیدن آفتاب در میانۀ آسمان. (اقرب الموارد) (المنجد) : الشمس حیری ̍ لها فی الجو تدویم. (اقرب الموارد) ، دور زدن حدقۀ چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، نیک برآمدن مرغ در هوا یا پریدن و هر دو بال را حرکت ندادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد برآمدن مرغ در هوا وپریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نیک برآمدن و چرخ زدن مرغ در هوا. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بازی کردن به دوامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، گرد برگشتن و همیشه بودن بر جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیچیدن عمامه در سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (ذیل اقرب الموارد) ، بسیار کردن در شوربا چربش گوشت را تا آنکه بگردد چربش بالای شوربا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، تر کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، زعفران در آب سودن. (تاج المصادر بیهقی) (المنجد) (اقرب الموارد). سودن زعفران را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جوش دیگ به آب بنشاندن. (تاج المصادر بیهقی). فرونشانیدن جوشش دیگ به آب سرد یا شکستن جوشش دیگ را به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج). و گفته اند نشاندن جوشش دیگ را بچیزی. (اقرب الموارد) ، ساکن گردانیدن. (آنندراج) ، مست کردن می و سر برگشتن از مستی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسرگیجه درآوردن شراب مرد را. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (المنجد) ، زبان بر گرد دهن برآوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زبان گرد دهن گرداندن شتر تا آب دهن آن خشک نشود. (اقرب الموارد) (از آنندراج)
پیوسته باریدن آسمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، دوررفتن و دور دویدن سگان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سخت گریختن سگ. (آنندراج) ، استادن آفتاب در میان آسمان. (تاج المصادر بیهقی). برگردیدن آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد برآمدن آفتاب در آسمان. (از آنندراج). گردیدن آفتاب در میانۀ آسمان. (اقرب الموارد) (المنجد) : الشمس حَیْری ̍ لها فی الجو تدویم. (اقرب الموارد) ، دور زدن حدقۀ چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، نیک برآمدن مرغ در هوا یا پریدن و هر دو بال را حرکت ندادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد برآمدن مرغ در هوا وپریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نیک برآمدن و چرخ زدن مرغ در هوا. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بازی کردن به دوامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، گرد برگشتن و همیشه بودن بر جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیچیدن عمامه در سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (ذیل اقرب الموارد) ، بسیار کردن در شوربا چربش گوشت را تا آنکه بگردد چربش بالای شوربا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، تر کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، زعفران در آب سودن. (تاج المصادر بیهقی) (المنجد) (اقرب الموارد). سودن زعفران را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جوش دیگ به آب بنشاندن. (تاج المصادر بیهقی). فرونشانیدن جوشش دیگ به آب سرد یا شکستن جوشش دیگ را به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج). و گفته اند نشاندن جوشش دیگ را بچیزی. (اقرب الموارد) ، ساکن گردانیدن. (آنندراج) ، مست کردن می و سر برگشتن از مستی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسرگیجه درآوردن شراب مرد را. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (المنجد) ، زبان بر گرد دهن برآوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زبان گرد دهن گرداندن شتر تا آب دهن آن خشک نشود. (اقرب الموارد) (از آنندراج)
از ’دوی’، باپوست شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی). پوستکی سبک فاسر شیر آوردن. (زوزنی). سر بستن جغرات و شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). سر بستن جغرات و شیر و دادن سرشیر. (آنندراج) ، نیک دویدن سگ در زمین و گرد چیزی برگشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دویدن سگ در زمین، چنانکه تدویم پریدن مرغ است در هوا و تدویم در زمین نیست چنانکه تدویه در آسمان نیست. (اقرب الموارد). رجوع به تدویم شود، بالای آب چیزی نمودار شدن که باد آن را ببرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شنیده شدن بانگ هدیرفحل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) از ’دوو’، در بیابان درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسوی بیابان رفتن و اقامت نمودن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بیابانی گفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) شتر را بسوی بچه خواندن بلفظ داه ، بالکسر یا به تسکین یا بلفظ ده ده . (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
از ’دوی’، باپوست شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی). پوستکی سبک فاسر شیر آوردن. (زوزنی). سر بستن جغرات و شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). سر بستن جغرات و شیر و دادن سرشیر. (آنندراج) ، نیک دویدن سگ در زمین و گرد چیزی برگشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دویدن سگ در زمین، چنانکه تدویم پریدن مرغ است در هوا و تدویم در زمین نیست چنانکه تدویه در آسمان نیست. (اقرب الموارد). رجوع به تدویم شود، بالای آب چیزی نمودار شدن که باد آن را ببرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شنیده شدن بانگ هدیرفحل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) از ’دوو’، در بیابان درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسوی بیابان رفتن و اقامت نمودن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بیابانی گفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) شتر را بسوی بچه خواندن بلفظ داه ِ، بالکسر یا به تسکین یا بلفظ دُه ْدُه ْ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
در دیوان نبشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، نام کسی را در دیوان سپاهیان نوشتن. (اقرب الموارد) ، ترتیب دادن دیوان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن دیوان را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، ترتیب و تألیف و فراهم آوردگی. (ناظم الاطباء). جمع نمودن وتألیف کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات) : اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت تدوین زمین را و تداویر زمان را. ناصرخسرو
در دیوان نبشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، نام کسی را در دیوان سپاهیان نوشتن. (اقرب الموارد) ، ترتیب دادن دیوان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن دیوان را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، ترتیب و تألیف و فراهم آوردگی. (ناظم الاطباء). جمع نمودن وتألیف کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات) : اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت تدوین زمین را و تداویر زمان را. ناصرخسرو
آغاز کردن به اکرام کریمان، بعد از آن به اکرام لئیمان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، هویدا شدن پیری در کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، فراگرفتن چیزی اگرچه اندک باشد. (تاج المصادر بیهقی). گرفتن عطیۀ کسی اگرچه قلیل باشد، آراستن تاج به صفحه های زر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) :مثل المراءه الصالحه مثل التاج المخوّص بالذهب. (اقرب الموارد) ، جدا ساختن گزیده از مواشی و روان ساختن بسوی آب و حبس کردن جلاد و شرار از آنان. (از اقرب الموارد). رجوع به تخوص شود
آغاز کردن به اکرام کریمان، بعد از آن به اکرام لئیمان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، هویدا شدن پیری در کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، فراگرفتن چیزی اگرچه اندک باشد. (تاج المصادر بیهقی). گرفتن عطیۀ کسی اگرچه قلیل باشد، آراستن تاج به صفحه های زر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) :مَثَل ُ المراءه الصالحه مَثَل ُ التاج المخَوَّص بالذهب. (اقرب الموارد) ، جدا ساختن گزیده از مواشی و روان ساختن بسوی آب و حبس کردن جِلاد و شِرار از آنان. (از اقرب الموارد). رجوع به تخوص شود
خوار کردن کسی. (تاج المصادر بیهقی). رام گردانیدن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) (از آنندراج) ، راست گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در شهرها گردیدن. (زوزنی). گشتن در شهرها و شناختن آن و دانستن راههای آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، چیره شدن بر بلادو دست یافتن بر اهل آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، گیج ساختن درد سر کسی را. (اقرب الموارد) (از المنجد). بسرگیجه افتادن، و ضعیف کردن گرما کسی را. (اقرب الموارد)
خوار کردن کسی. (تاج المصادر بیهقی). رام گردانیدن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) (از آنندراج) ، راست گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در شهرها گردیدن. (زوزنی). گشتن در شهرها و شناختن آن و دانستن راههای آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، چیره شدن بر بلادو دست یافتن بر اهل آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، گیج ساختن درد سر کسی را. (اقرب الموارد) (از المنجد). بسرگیجه افتادن، و ضعیف کردن گرما کسی را. (اقرب الموارد)