جدول جو
جدول جو

معنی تدمیم - جستجوی لغت در جدول جو

تدمیم
(اِمْ مِ)
از ’دم و’، خون آلوده گردانیدن کسی را، آسان کردن برای کسی راه را، دادن کسی را راهی، ساختن برای کسی راه را، نزدیک گردانیدن راه را برای کسی، یا عام است. حیاک اﷲ و قرب دارک گفتن مر کسی را، ظاهر شدن برای کسی و بلاعوض دادن کسی را از مال خود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تدمیم
(اِ)
طلا کردن دمام را بر چشم خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : دمم العین الوجیعه، دمها. (متن اللغه). طلا کردن ظاهر چشم را به دمام. (اقرب الموارد). مالیدن ظاهر چشم را بچیزهای مالیدنی مثل دممه، از باب تفعیل. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
عزم و اراده کردن به کاری، با عزم راسخ درصدد اجرای امری برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعمیم
تصویر تعمیم
شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتمیم
تصویر تتمیم
تمام کردن، به پایان رسانیدن، کامل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن، تباه ساختن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشمیم
تصویر تشمیم
بوییدن، بو کردن، شمیدن، شم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشمیم
تصویر تشمیم
بویاندن بو کردن بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامیم
تصویر تامیم
آهنگ کردن، قصد کردن آهنگیدن آهنگ کردن (آهنگ قصد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیم
تصویر تعمیم
عمومیت دادن، عام نمودن، عمامع بسر بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
خالص کردن و استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتمیم
تصویر تتمیم
تمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدسیم
تصویر تدسیم
تر کرد ن با روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیس
تصویر تدمیس
در خاک نهفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیع
تصویر تدمیع
روان کردن اشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدنیم
تصویر تدنیم
فرومایگی، آواز کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدویم
تصویر تدویم
سرگیجگی از می، پایش بخشیدن (پایش دوام)، تر کردن گرد دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذمیم
تصویر تذمیم
نکوهش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
اصلاح کردن، مرمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیح
تصویر تدمیح
سر فرود آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتمیم
تصویر تتمیم
((تَ))
به پایان رساندن، تمام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعمیم
تصویر تعمیم
((تَ))
عمومیت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
((تَ))
اراده کردن، آهنگ انجام کاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
((تَ))
مرمت کردن، باسازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشمیم
تصویر تشمیم
((تَ))
بو کردن، بوییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
((تَ))
هلاک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
آهنگ، گزیر، گزیرش، آهنگ کردن، آهنگ داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
Determination, Resolution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
решение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
Resolution, Bestimmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
рішення , рішучість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصمیم
تصویر تصمیم
decyzja, determinacja
دیکشنری فارسی به لهستانی