جدول جو
جدول جو

معنی تدافع - جستجوی لغت در جدول جو

تدافع
دفاع کردن، یکدیگر را دفع کردن، همدیگر را پس زدن
تصویری از تدافع
تصویر تدافع
فرهنگ فارسی عمید
تدافع
(اِ لَ)
یکدیگر را دفع کردن. (زوزنی). یکدیگر را دور کردن در کارزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تدافع دو مسئله، تناقض آنها. (از اقرب الموارد) ، دفع نمودن با همدیگر چیزی را و حواله کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تدافع چند تن چیزی را،دفع کردن آنرا هر یک از آنان به دیگری. گویند: ضیف یتدافعه الحی، یعنی حواله میکند و دفع میکند مهمان را هر یک به دیگری. (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تدافع
یکدیگر را دفع کردن
تصویری از تدافع
تصویر تدافع
فرهنگ لغت هوشیار
تدافع
((تَ فُ))
دفاع کردن، یکدیگر را پس زدن
تصویری از تدافع
تصویر تدافع
فرهنگ فارسی معین
تدافع
پاتک، پدافند، دفاع، دفع، پس زنی، دفع سازی، پدافند کردن، دفاع کردن
متضاد: تهاجم، حمله
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدافع
تصویر مدافع
مدفع ها، آلت دفاع از قبیل توپ و تفنگ، آلت دفع، جمع واژۀ مدفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترافع
تصویر ترافع
با هم مرافعه پیش قاضی بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
کسی که چیزی را دفع و رد می کند، دفاع کننده
فرهنگ فارسی عمید
(تَ فُ)
منسوب به تدافع.
- حملۀ تدافعی، مقابل حملۀ تهاجمی
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فِ)
یکدیگر را دفع کننده و کارزار. (آنندراج). مشغول به دفع و راندگی و راننده کسی را در جنگ. (ناظم الاطباء) ، هجوم آورنده بر دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدافع شود
لغت نامه دهخدا
پدافندی منسوب به تدافع یا جنگهای تدافعی. جنگهایی که جنبه دفاع دارد نه تعرض و حمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متدافع
تصویر متدافع
یکدیگر را دفع کننده در کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
راننده و دور کننده، دفاع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
همداد خواهی با هم نزد داور رفتن با هم بداور شدنبا هم مرافعه پیش قاضی بردن،جمع ترافعات. با هم مرافعه پیش قاضی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدافی
تصویر تدافی
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدافن
تصویر تدافن
پنهان کردن به خاک سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
((مُ فِ))
دفاع کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترافع
تصویر ترافع
((تَ فُ))
با هم به پیش قاضی رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متدافع
تصویر متدافع
((مُ تَ فِ))
دفع کننده یکدیگر در کارزار، جمع متدافعین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
Advocator, Apologist, Defender
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
défenseur, apologiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
옹호자 , 변호자 , 수비수
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
savunucu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
pembela
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
সমর্থক , আপোলজিস্ট , রক্ষক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
समर्थक , माफीनामा लेखक , रक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
sostenitore, apologista, difensore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
voorstander, apologeet, verdediger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
defensor, apologista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
захисник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
защитник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
obrońca, apologeta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
Verfechter, Verteidiger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
defensor, apologista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
倡导者 , 辩护者 , 防御者
دیکشنری فارسی به چینی