حریص، آزمند شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدیمن، میشوم، شنار، پاسبز، نافرّخ، سبز پا، مشوم، مشئوم، شمال، بداغر، مرخشه، نامیمون، سیاه دست، خشک پی، نحس، بدقدم، منحوس، سبز قدم، بدشگون، نامبارک برای مثال نامم همای دولت و شهباز حضرت است / نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است (خاقانی - ۸۴۳)
حریص، آزمند شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بَدیُمن، مَیشوم، شَنار، پاسَبز، نافَرُّخ، سَبز پا، مَشوم، مَشئوم، شِمال، بَداُغُر، مَرَخشِه، نامِیمون، سیاه دَست، خُشک پِی، نَحس، بَدقَدَم، مَنحوس، سَبز قَدَم، بَدشُگون، نامُبارَک برای مِثال نامم همای دولت و شهباز حضرت است / نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است (خاقانی - ۸۴۳)