جدول جو
جدول جو

معنی تخیم - جستجوی لغت در جدول جو

تخیم
خیمه زدن
تصویری از تخیم
تصویر تخیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمیم
تصویر تمیم
(دخترانه و پسرانه)
مهره چشم زخم، دارای خلقت تمام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تخیل
تصویر تخیل
انگارش، پندار، پنداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ضخیم
تصویر ضخیم
ستبر، کلفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وخیم
تصویر وخیم
ناگوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخیم
تصویر رخیم
سخن آسان، آسانگوی، سست آوا، آوای پایین زیر نرم آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیم
تصویر تهیم
کسی که باو تهمت زده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخجم
تصویر تخجم
خجل کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخثیم
تصویر تخثیم
پهناوراندن پهناور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخشم
تصویر تخشم
بویناکی گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخرم
تصویر تخرم
از ریشه پارسی خرمی گشتن پیروی از خرمدینان، شکافتن درز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخذیم
تصویر تخذیم
بریدن پاره پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخیم
تصویر ترخیم
نرم کردن، نازک کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریم
تصویر تریم
چرکن، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخییم
تصویر تخییم
تاژ نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیل
تصویر تخیل
خیال بستن، در خیال آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیف
تصویر تخیف
رنگ گشت دگر شدن رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیط
تصویر تخیط
درزیگری درزی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیر
تصویر تخیر
بر گزیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخوم
تصویر تخوم
جمع تخم، مر زنشان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیم
تصویر تخلیم
برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیم
تصویر تزیم
آگندگی آکندگی، پراکندگی، پیوستن از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفخیم
تصویر تفخیم
بزرگ گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیم
تصویر تمیم
متردد بودن میان دو چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایم
تصویر تایم
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیر
تصویر تخیر
برگزیدن، انتخاب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخیم
تصویر فخیم
بزرگ، بزرگوار، بزرگ قدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخجم
تصویر تخجم
حریص، آزمند
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدیمن، میشوم، شنار، پاسبز، نافرّخ، سبز پا، مشوم، مشئوم، شمال، بداغر، مرخشه، نامیمون، سیاه دست، خشک پی، نحس، بدقدم، منحوس، سبز قدم، بدشگون، نامبارک برای مثال نامم همای دولت و شهباز حضرت است / نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است (خاقانی - ۸۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفخیم
تصویر تفخیم
بزرگ کردن، بزرگ شمردن، گرامی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترخیم
تصویر ترخیم
در دستور زبان انداختن حرف آخر کلمه، مثل انداختن حرف نون از آخر مصدر، مانند مثلاً «رفت» از «رفتن» و «گفت» از «گفتن» در کلمات «رفت و آمد» و «گفت وشنید»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وخیم
تصویر وخیم
سخت، دشوار، خطرناک، بد، ناگوار، ناسازگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخیم
تصویر مخیم
جایی که در آن خیمه برپا کرده باشند، خیمه گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخیل
تصویر تخیل
به خیال آوردن، به کار انداختن خیال، پنداشتن، گمان کردن، پندار، گمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضخیم
تصویر ضخیم
کلفت، قطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخیم
تصویر فخیم
بزرگ قدر بزرگوار گرامی ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار