جدول جو
جدول جو

معنی تخمیناً - جستجوی لغت در جدول جو

تخمیناً
(نَ رَ / رِ بَ تَ)
بطور حدس و گمان. نقیض یقیناً. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). کمابیش. بیش و کم. نزدیک. رجوع به تخمین شود
لغت نامه دهخدا
تخمیناً
به طور تقریبی، تقریباً
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترمینال
تصویر ترمینال
مکانی با امکانات لازم، در انتها یا ابتدای یک مسیر، که مسافران یک وسیلۀ مسافربری عمومی در آن پیاده یا سوار می شوند، پایانه مثلاً ترمینال مسافربری، مکان انتهایی لوله های نفت و گاز، پایانۀ نفتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد کردن، وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن، به گمان سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامینات
تصویر تامینات
ادارۀ آگاهی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ زَ دَ)
بطور میمنت و برکت. برای تیمن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ دَ)
به سوی دست راست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
منسوب به تخمین، یعنی قیاسی و حدسی و گمانی. (از ناظم الاطباء). بطور حدس و گمان. از روی تقریب. رجوع به تخمین و تخمیناً شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ)
تخمیناً. (ناظم الاطباء). رجوع به تخمین و تخمیناً شود
لغت نامه دهخدا
(تُ نَ / نِ)
بزر. (ربنجنی). هر گونه تخم که باشد، چون دانۀ گندم و جو و تخم دیگر سبزیها و الحاصل هر دانه ای که قابل کشت در زمین باشد. (از لسان العجم شعوری ج 1 ص 309 ورق الف). حبوباتی که برای تخم کاشتن نگاه میدارند. (فرهنگ نظام از مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
شعبه ای از اداره شهربانی که اکنون آگاهی میگویند آگاهی اواره آگاهی جمع تامین یا اداره تامینات. ادراه ایست در شهربانی که بتوسط ماموران خود تقصیرات قانونی را کشف میکنند اداره آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
بگمان سخن گفتن، به گمان و قیاس سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیرات
تصویر تخمیرات
جمع تخمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمینات
تصویر تخمینات
جمع تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیسات
تصویر تخمیسات
جمع تخمیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمینال
تصویر ترمینال
انتهائی، نهائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمینات
تصویر تضمینات
جمع تضمین
فرهنگ لغت هوشیار
بطور حدس و گمان، یقیناً، به دید به گمان، انگاری، بگمان، از روی گمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تأمینات
تصویر تأمینات
((تَ))
جمع تأمین. شعبه ای در اداره شهربانی در گذشته، که امروزه به نام آگاهی معروف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترمینال
تصویر ترمینال
((تِ))
پایانه، مکانی که مبدأ حرکت و مقصد وسایط نقلیه عمومی است، دستگاهی که به وسیله آن اطلاعات به یک سیستم مخابراتی یا الکترونیکی وارد و خارج می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
((تَ))
با حدس و گمان اندازه چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترمینال
تصویر ترمینال
پایانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Estimate, Appraisement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
estimation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
估价 , 估计
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
tasación, estimación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
stima
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
avaliação, estimativa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
wycena, szacowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
оцінка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Schätzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
оценка
دیکشنری فارسی به روسی
تخمین، برآورد، گسترش
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
taxatie, schatting
دیکشنری فارسی به هلندی