گوجه فرنگی، میوه ای آبدار با پوست نازک سرخ رنگ و تخم های ریز که خام و پختۀ آن خورده می شود و دارای ویتامین c می باشد، بوتۀ این گیاه که شاخه های بلند و برگ های بریده دارد، تمات، تماته
گوجه فرنگی، میوه ای آبدار با پوست نازک سرخ رنگ و تخم های ریز که خام و پختۀ آن خورده می شود و دارای ویتامین c می باشد، بوتۀ این گیاه که شاخه های بلند و برگ های بریده دارد، تمات، تماته
ج تامّه. (فرهنگ نظام). کاملات، چه این جمع تامه است که مؤنث تام باشد و تام به تشدید میم اسم فاعل است از تمام که مصدر اوست. (آنندراج) (غیاث اللغات) :...بحق اسماء حسنای او و علامتهای بزرگ و کلمات تامات او... بیعت فرمانبری است و خدا چنانکه دانا است بر آنکه من آن را بگردن گرفته ام... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316)
ج تامَّه. (فرهنگ نظام). کاملات، چه این جمع تامه است که مؤنث تام باشد و تام به تشدید میم اسم فاعل است از تمام که مصدر اوست. (آنندراج) (غیاث اللغات) :...بحق اسماء حسنای او و علامتهای بزرگ و کلمات تامات او... بیعت فرمانبری است و خدا چنانکه دانا است بر آنکه من آن را بگردن گرفته ام... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316)
میخ کوب و آن چوبی باشد که بدان میخهای خیمه کوبند. این لفظ ترکی است. (غیاث اللغات از مصطلحات و لغات ترکی). صحیح بهر دو قاف (تقماق) ، افزار چوبی که بر سر میخ زنند تا میخ در زمین خوب فرورود و استوار باشد. (آنندراج از بهار عجم). مأخوذ از ترکی، میخکوب و کرتک. (ناظم الاطباء). اصل کلمه دقماق ترکی است. چوبی یا سنگی بر دستۀ چوبین استوار کرده که بدان گچ کوبند. کلوخ کوب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
میخ کوب و آن چوبی باشد که بدان میخهای خیمه کوبند. این لفظ ترکی است. (غیاث اللغات از مصطلحات و لغات ترکی). صحیح بهر دو قاف (تقماق) ، افزار چوبی که بر سر میخ زنند تا میخ در زمین خوب فرورود و استوار باشد. (آنندراج از بهار عجم). مأخوذ از ترکی، میخکوب و کرتک. (ناظم الاطباء). اصل کلمه دقماق ترکی است. چوبی یا سنگی بر دستۀ چوبین استوار کرده که بدان گچ کوبند. کلوخ کوب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
دهی از دهستان جابلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است که در چهل ونه هزارگزی شمال الیگودرز و کنار راه مالرو چهارشنبه به آب باریک قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 361 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان آن کرباس بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان جابلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است که در چهل ونه هزارگزی شمال الیگودرز و کنار راه مالرو چهارشنبه به آب باریک قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 361 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان آن کرباس بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
تیری که پیکان ندارد و بجای پیکان گرهی دارد. (برهان). تیر بی پیکان و بی پر که تکمار و تکه گویند. (فرهنگ رشیدی). تیری که بجای پیکان گرهی داشته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تکمار و تکه شود
تیری که پیکان ندارد و بجای پیکان گرهی دارد. (برهان). تیر بی پیکان و بی پر که تُکمار و تُکه گویند. (فرهنگ رشیدی). تیری که بجای پیکان گرهی داشته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تکمار و تُکه شود