تختی شبیه صندوق که دارای چهار دستۀ بلند است و مسافر در آن می نشیند و حداقل چهار نفر آن را روی دوش می گیرند و می برند یا در جلو و عقب آن دو اسب یا استر می بندند
تختی شبیه صندوق که دارای چهار دستۀ بلند است و مسافر در آن می نشیند و حداقل چهار نفر آن را روی دوش می گیرند و می برند یا در جلو و عقب آن دو اسب یا استر می بندند
دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری فرمهین. این دهکده در دامنۀ کوه قرار دارد آب آن از قنات و زه آب رود محلی و محصول آن غلات و بن شن و ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. مزرعۀ کهنه ده و دو سه مزرعۀ کوچک دیگر جزء این ده منظور میشود و آن از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری فرمهین. این دهکده در دامنۀ کوه قرار دارد آب آن از قنات و زه آب رود محلی و محصول آن غلات و بن شن و ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. مزرعۀ کهنه ده و دو سه مزرعۀ کوچک دیگر جزء این ده منظور میشود و آن از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام موضعی است و گویند ظهور مهدی آخرالزمان از آنجا خواهد شد. (غیاث اللغات) (ازآنندراج). در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است، گفته اند نام قدیم شروان مولد خاقانی است با استشهاد به ابیات او اما این معنی بر اساسی نیست، بلکه چون کلمه شروان با ’شر’ شروع می شود خاقانی برای تفأل کلمه شر را به ’خیر’ بدل کرده و خیروان گفته است: گر شرفوان بمثل شروان نیست خیروان است شرفوان چه کنم. خاقانی. اهل عراق در عرقند از حدیث تو شروان بنام تست شرف وان و خیروان. خاقانی. شروان بدولت تو خیروان شد اما من خیروان ندیدم الا شری ندارم. خاقانی. خطۀ شروان نشود خیروان خیربرون خطۀ شروان طلب. خاقانی. شروان بفر اوست شرفوان و خیروان من شکرگوی خیر و شرف تا رسد مرا. خاقانی. تا نامد مهد دولت او کس شروان خیروان ندیده ست. خاقانی. تا بدور دولت او گشت شروان خیروان عرشیان فیض روان بر خیروان افشانده اند. خاقانی
نام موضعی است و گویند ظهور مهدی آخرالزمان از آنجا خواهد شد. (غیاث اللغات) (ازآنندراج). در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است، گفته اند نام قدیم شروان مولد خاقانی است با استشهاد به ابیات او اما این معنی بر اساسی نیست، بلکه چون کلمه شروان با ’شر’ شروع می شود خاقانی برای تفأل کلمه شر را به ’خیر’ بدل کرده و خیروان گفته است: گر شرفوان بمثل شروان نیست خیروان است شرفوان چه کنم. خاقانی. اهل عراق در عرقند از حدیث تو شروان بنام تست شرف وان و خیروان. خاقانی. شروان بدولت تو خیروان شد اما من خیروان ندیدم الا شری ندارم. خاقانی. خطۀ شروان نشود خیروان خیربرون خطۀ شروان طلب. خاقانی. شروان بفر اوست شرفوان و خیروان من شکرگوی خیر و شرف تا رسد مرا. خاقانی. تا نامد مهد دولت او کس شروان خیروان ندیده ست. خاقانی. تا بدور دولت او گشت شروان خیروان عرشیان فیض روان بر خیروان افشانده اند. خاقانی
نام مبارزی از لشکر بهرام چوبینه که آن را خزروان خسرو نیز می گفته اند: چو بهرام و پیروز بهرامیان خزروان و رهام با اندمان. فردوسی. بگفت این و بنشست مرد دلیر خزروان خسرو برآمد چو شیر. فردوسی نام دیوی است. (ناظم الاطباء)
نام مبارزی از لشکر بهرام چوبینه که آن را خزروان خسرو نیز می گفته اند: چو بهرام و پیروز بهرامیان خزروان و رهام با اندمان. فردوسی. بگفت این و بنشست مرد دلیر خزروان خسرو برآمد چو شیر. فردوسی نام دیوی است. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان بزواوند شهرستان اردستان واقع در 51 هزارگزی جنوب خاوری اردستان و 7 هزارگزی خاور راه شوسه اردستان به نائین ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و سکنۀ آن در حدود 248 تن مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است آب آنجا از قنات و محصول آنجا غلات و خشکبار و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان بزواوند شهرستان اردستان واقع در 51 هزارگزی جنوب خاوری اردستان و 7 هزارگزی خاور راه شوسه اردستان به نائین ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و سکنۀ آن در حدود 248 تن مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است آب آنجا از قنات و محصول آنجا غلات و خشکبار و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
جمع واژۀ تخطرف (بمعنی اول) : اما چون متحرکات متوالی پنج شد و تجاوز آن از حد اعتدال درگذشت... از تخطرفات شعراست و آنرا اعتباری نباشد. (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 29). رجوع به مادۀ قبل شود
جَمعِ واژۀ تخطرف (بمعنی اول) : اما چون متحرکات متوالی پنج شد و تجاوز آن از حد اعتدال درگذشت... از تخطرفات شعراست و آنرا اعتباری نباشد. (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 29). رجوع به مادۀ قبل شود
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه در شهرستان ماکو است که در هشت هزارگزی باختر سیه چشمه و سه هزارگزی باختر شوسۀ سیه چشمه به کلیساکندی قرار دارد. دامنه ای است سردسیر و 79تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه ارابه رو دارد. از راه ارابه رو زیوه بالا، به سعدل اتومبیل می توان برد. این ده از دو محل تشکیل یافته که پانصد گز با یکدیگر فاصله دارند و به تخت روان بالا و تخت روان پایین مشهورند و سکنۀ تخت روان پایین 43 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه در شهرستان ماکو است که در هشت هزارگزی باختر سیه چشمه و سه هزارگزی باختر شوسۀ سیه چشمه به کلیساکندی قرار دارد. دامنه ای است سردسیر و 79تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه ارابه رو دارد. از راه ارابه رو زیوه بالا، به سعدل اتومبیل می توان برد. این ده از دو محل تشکیل یافته که پانصد گز با یکدیگر فاصله دارند و به تخت روان بالا و تخت روان پایین مشهورند و سکنۀ تخت روان پایین 43 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
خطی که بی تأمل خوانده شود و هم چنین رقم خوانا. ناخوان مقابل آن. (آنندراج) : چنان خط معنیش خوانا فتاد که هر کور فهم است دانا فتاد. ظهوری (آنندراج). صبا سواد چمن را چو نسخه کرد بر آب بگل نمود که بنگر خط روان مرا. امیرخسرو (از آنندراج)
خطی که بی تأمل خوانده شود و هم چنین رقم خوانا. ناخوان مقابل آن. (آنندراج) : چنان خط معنیش خوانا فتاد که هر کور فهم است دانا فتاد. ظهوری (آنندراج). صبا سواد چمن را چو نسخه کرد بر آب بگل نمود که بنگر خط روان مرا. امیرخسرو (از آنندراج)