ابویزید خالد بن کرده السمرقندی التخسیجی. وی از تخسیج و مردی عالم و حافظ بود و از عبدالرحمن بن حبیب بغدادی و از وی حسین بن یوسف بن الخضرالطواویسی روایت کرده است، و گوید که خالد بن کرده او را حدیث گفته است. (از معجم البلدان ج 2 ص 368)
ابویزید خالد بن کرده السمرقندی التخسیجی. وی از تخسیج و مردی عالم و حافظ بود و از عبدالرحمن بن حبیب بغدادی و از وی حسین بن یوسف بن الخضرالطواویسی روایت کرده است، و گوید که خالد بن کرده او را حدیث گفته است. (از معجم البلدان ج 2 ص 368)
هلاک کردن. (زوزنی) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج) : خسره سوء عمله ، ای اهلکه . (اقرب الموارد) ، زیانکار گردانیدن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد) ، به زیان نسبت دادن کسی را. (اقرب الموارد) ، ضرر و زیان:... فماتزیدوننی غیر تخسیر. (قرآن 63/11). در عطای ما نه تخسیر و نه کم نه پشیمانی نه حسرت نه ندم. مولوی. ، کمی. (غیاث اللغات) (آنندراج) : تو مبین تخسیر روزی و معاش تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش. مولوی
هلاک کردن. (زوزنی) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج) : خسره ُ سوءُ عمله ِ، ای اهلکه ُ. (اقرب الموارد) ، زیانکار گردانیدن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد) ، به زیان نسبت دادن کسی را. (اقرب الموارد) ، ضرر و زیان:... فماتزیدوننی غیر تخسیر. (قرآن 63/11). در عطای ما نه تخسیر و نه کم نه پشیمانی نه حسرت نه ندم. مولوی. ، کمی. (غیاث اللغات) (آنندراج) : تو مبین تخسیر روزی و معاش تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش. مولوی
هر دو پا را واگشادن برای کمیز انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشادن مرد دو پا را برای بول کردن، مانند تفشیج. (از اقرب الموارد). رجوع به تفشیج شود
هر دو پا را واگشادن برای کمیز انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشادن مرد دو پا را برای بول کردن، مانند تفشیج. (از اقرب الموارد). رجوع به تفشیج شود