- تخدیش
- دست خورد گی خراشیدن خدشه دار ساختن خراب کردن، خدشه، جمع تخدیشات
معنی تخدیش - جستجوی لغت در جدول جو
- تخدیش
- خدشه دار کردن، خراشیدن
- تخدیش ((تَ))
- خدشه دار ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویران کردن، بر زمین افکندن، پاسپر کردن، ناتوانیدن
خوشه بر آوردن
فریفتن گول زدن
سست کردن
بی حس کردن، کرخ کردن، سست کردن، بی حس کردن عصب
بزرگتر خانه کد خدا، بانوی خانه کد بانو، پادشاه
بزرگ خانه، بانوی خانه
بانوی خانه، کدبانو، برای مثال چه خوش گفت مزدور با آن خدیش / مکن بد به کس گر نخواهی به خویش (رودکی - ۵۴۲)
جمع تخدیش