خبر خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خبر پرسیدن از کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، گوسپندی را بشراکت خریدن و ذبح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خریدن قوم گوسپندی را و سپس ذبح کردن و تقسیم کردن گوشت آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، آگاهی به چیزی و باخبر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دانستن حقیقت امری. (از اقرب الموارد). دانستن کنه و حقیقت امری. (از قطر المحیط)
خبر خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خبر پرسیدن از کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، گوسپندی را بشراکت خریدن و ذبح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خریدن قوم گوسپندی را و سپس ذبح کردن و تقسیم کردن گوشت آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، آگاهی به چیزی و باخبر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دانستن حقیقت امری. (از اقرب الموارد). دانستن کنه و حقیقت امری. (از قطر المحیط)
بسیار جستن. (تاج المصادر بیهقی). بسیاری جستن. (زوزنی) ، بسیار نمودن. (منتهی الارب). بسیار نمودن و بسیار شدن. (ناظم الاطباء). بسیار شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تکلف بسیاری. (از اقرب الموارد) ، بیشی نمودن بمال کسی. (تاج المصادر بیهقی). پیشی نمودن بمال کسی و بی نیاز شدن بدان. (از اقرب الموارد)
بسیار جستن. (تاج المصادر بیهقی). بسیاری جستن. (زوزنی) ، بسیار نمودن. (منتهی الارب). بسیار نمودن و بسیار شدن. (ناظم الاطباء). بسیار شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تکلف بسیاری. (از اقرب الموارد) ، بیشی نمودن بمال کسی. (تاج المصادر بیهقی). پیشی نمودن بمال کسی و بی نیاز شدن بدان. (از اقرب الموارد)
گذشتن و تجاوز کردن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تخطره شر فلان، یعنی گذشت از شر او. چنین است در نسخ وصحیح تخطراه است چنانکه در گفتۀ عدی بن زید آمده: و بعینیک کل ذاک تخطرا- ک و تمضیک نبلهم فی النبال. گفته اند: تخطراک و تخطاک به یک معنی است و ابوسعیدصورت دوم یعنی تخطاک را روایت کرده و تخطراک را رد کرده است و دیگری گفته: تخطرانی شر فلان و تخطانی، یعنی شر او از من گذشت. (از تاج العروس ج 3 ص 185). تخطر، از خطر گذشتن. گویند: تخطر شر فلان، یعنی از شر اوگذشت. و در بعضی از نسخ بصورت تخطری آمده است. (از شرح قاموس ترکی). و رجوع به اقرب الموارد و المنجد شود
گذشتن و تجاوز کردن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تخطره شر فلان، یعنی گذشت از شر او. چنین است در نسخ وصحیح تخطراه است چنانکه در گفتۀ عدی بن زید آمده: و بعینیک کل ذاک تخطرا- ک و تمضیک نبلهم فی النبال. گفته اند: تخطراک و تخطاک به یک معنی است و ابوسعیدصورت دوم یعنی تخطاک را روایت کرده و تخطراک را رد کرده است و دیگری گفته: تخطرانی شر فلان و تخطانی، یعنی شر او از من گذشت. (از تاج العروس ج 3 ص 185). تخطر، از خطر گذشتن. گویند: تخطر شر فلان، یعنی از شر اوگذشت. و در بعضی از نسخ بصورت تخطری آمده است. (از شرح قاموس ترکی). و رجوع به اقرب الموارد و المنجد شود
اندوهگین شدن اندوهگنی سنه افسردگی، نشان پذیری، پس چیزی رفتن اندوهگین شدن، بر اثر رفتن پس چیزی رفتن، نشان پذیرفتن قبول اثر کردن، اندوهگینی، اندوه، جمع تاثرات
اندوهگین شدن اندوهگنی سنه افسردگی، نشان پذیری، پس چیزی رفتن اندوهگین شدن، بر اثر رفتن پس چیزی رفتن، نشان پذیرفتن قبول اثر کردن، اندوهگینی، اندوه، جمع تاثرات