- تخاصم
- خصومت کردن، تجادل
معنی تخاصم - جستجوی لغت در جدول جو
- تخاصم
- با هم دشمنی کردن، با یکدیگر جنگ وستیز کردن
- تخاصم ((تَ صُ))
- با هم جنگیدن، پیکار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن، در علم حقوق یک طرف دعوا در محاکمه
دشمن کینگر آنکه با دیگری دشمنی کند جمع متخاصمین
گروبندی در تیر اندازی
ویژگی شخص خصومت کننده، دشمنی کننده
کینه ورز دشمنی کننده خصومت کننده دشمنی کننده جمع مخاصمین
جمع تخاصم
جمع متخاصم، دشمنان کینگران تثنیه متخاصم. دو دشمن، مدعی و مدعی علیه، جمع متخاصم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
متخاصمه در فارسی مونث متخاصم: دشمن کینگر مونث متخاصم: دول متخاصمه جمع متخاصمات
جمع متخاصمه، دشمنان کینگران جمع متخاصمه