جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تخاصم

تخاصم

تخاصم
خصومت کردن. (زوزنی). با یکدیگر خصومت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). تجادل و تنازع. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) : اِن ّ ذلک لحق تخاصم ُ اهل النار. (قرآن 64/38)
لغت نامه دهخدا

تخاصم

تخاصم
تعرض، جنگ، دشمنی، ستیز، عداوت، عناد، باهم جنگیدن، باهم عداوت ورزیدن، باهم دشمن شدن
متضاد: دوستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

متخاصم

متخاصم
دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن، در علم حقوق یک طرف دعوا در محاکمه
متخاصم
فرهنگ فارسی عمید

مخاصم

مخاصم
کینه ورز دشمنی کننده خصومت کننده دشمنی کننده جمع مخاصمین
مخاصم
فرهنگ لغت هوشیار