- تحویق (اِ)
کج کردن سخن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعویج کلام بر کسی. (قطر المحیط) : حوق علیه، عرقل علیه کلامه (معوج ساخت آنرا) ، و معناه جعله مثل الحواقه فی اختلاطه. (اقرب الموارد)، و فی الحدیث: ستجدون اقواماً محوقه رؤوسهم، یعنی میان سر را تراشیده اند و این عمل را به روفتن تشبیه کرده است. (اقرب الموارد)
