- تحویب(اِ)
زجر کردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی). زجر کردن شتر نر رابه کلمه حوب. (منتهی الارب) (آنندراج). زجر کردن جمل و حوب گفتن آنرا. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
معنی تحویب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به راستی و درستی امری حکم کردن، رای به درستی کاری دادن، تایید، راست و درست دانستن، راست گو دانستن، در علوم سیاسی رای موافق دادن به لایحۀ قانونی از طرف مجلس شورا یا هیئت وزیران
برگردانیدن، انتقال دادن، جا به جا کردن، ازجایی به جای دیگر نقل کردن، سپردن چیزی به کسی، در علوم ادبی زشت و زیبا
تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی
تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی
بر بالش نشاندن، سیر خوراندن، سیر نوشاندن، آبچین پیچیده به گور سپردن
ریگ افکندن، خفتن در محصب (نام جایی میانه مکه و منی) آیین های هنج (مناسک حج)
