- تحنی
- خمیده شدن
معنی تحنی - جستجوی لغت در جدول جو
- تحنی
- کج شدن، خمیده شدن، مهربانی کردن
- تحنی ((تَ حَ نّ))
- مهر ورزیدن، خمیده شدن، کج گردیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر فرو افکندن
کوژپشت
قصد کردن بسوی قبله
غلبه جستن
زمزمه کردن
مهربانی، بزرگداشت، شادی نمایی
رویگردانی، زیرش زدن (حاشا کردن)
پستانوشی به پستا (نوبت) نوشیدن
پیوسیدن (انتظار کشیدن) چشمداشت
گردش گرد شدن گردکی
برناک (حنا) نهادن
مهربانی کردن، ترحم
راستگزینی راستدینی راستجویی
خوشبو کردن مرده
عبادت کردن
کوژی کوژ پشتی از پیری
زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات
چشم دوزی چشم ناگیری
فرودش پستیدن، نزدیک شدن -1 نزدیک آمدن، پایین آمدن پست شدن، نزدیکی، پستی، جمع تدنیات. پست شدن
گمان بردن
برگشتن، دگر شدن، نرمکاری، افسون کردن
رنجیدن، رنجاندن
سراییدن، سرود گفتن
بر نام یابی (برنام لقب کنیه)
آرزو کردن
تیکه کردن
مبارکباد دادن کسی را
دزد و عیارو راهزن
درنگ کردن، انتظار نمودن درنگ دیر کاری آهستگی سستی سستکاری گیاخن درنگ کردن ایست کردن آهسته کردن، سستی کردن تاخیر کردن، آهستگی درنگ، تاخیر
دو تا شدن، بدو در آمدن
گناه بستن، دوراندن، پرهیزاندن
بفرزندی پذیرفتن