جدول جو
جدول جو

معنی تحنؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تحنؤ
(اِ)
رنگین شدن به حنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحنی ٔ و تحنئه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
تحنئه. رجوع به تحنئه و تحنؤ شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
لازم گرفتن چیزی، چنگ درزدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، شاد گردیدن، بخیلی کردن به کسی یا چیزی، مولع و حریص شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِ)
برانگیختن کسی را بر فرومایگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : نفس فلان تتدنأه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ تُ)
گواریده شدن. (زوزنی). گوارنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تهناء بالطعام، ساغ له و لذّ. (اقرب الموارد) ، شادمانی نمودن: تهناء به تهنؤاً، فرح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
رنگ کردن با حنا و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
به حنا رنگ کردن ریش را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سخت سرخ شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تقنئه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحنو
تصویر تحنو
برناک (حنا) نهادن
فرهنگ لغت هوشیار