جدول جو
جدول جو

معنی تحقق - جستجوی لغت در جدول جو

تحقق
حقیقت پیدا کردن، به حقیقت پیوستن، راست و درست شدن
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
فرهنگ فارسی عمید
تحقق
(اِ)
درست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). صحیح و درست شدن خبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درست و ثابت شدن خبر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، درست بدانستن. (تاج المصادر بیهقی). درست بدانستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیقن در امری و ثابت و لازم قرار دادن آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ثابت بودن و یقین کردن چیزی. (فرهنگ نظام) ، (اصطلاح علم کلام) نزد اشاعره مرادف ثبوت و کون و وجود است و نزد معتزله مرادف ثبوت و اعم از کون و وجود بود. و تحقق را دو قسم است: 1- اصلی و آن تحققی است که حاصل شود شیئی را فی نفسه و قائم بود بدو. 2 -تبعی و آن تحققی است که برای متعلق بدان حاصل شود بقیاس حرکت ذاتی و تبعی. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تحقق
حقیقت پیدا کردن
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
فرهنگ لغت هوشیار
تحقق
((تَ حَ قُّ))
درست شدن، حقیقت پیدا کردن
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
فرهنگ فارسی معین
تحقق
اجرا، انجام، کمال یابی، واقعیت یابی، هستی پذیری، شکل گیری، شکل پذیری، حقیقت، راستی، واقعیت، به حقیقت پیوستن، محقق شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحقق
تحقيقٌ
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به عربی
تحقق
Actualization, Fulfillment
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تحقق
actualisation, réalisation
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تحقق
actualización, cumplimiento
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تحقق
актуализация , выполнение
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به روسی
تحقق
Verwirklichung, Erfüllung
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به آلمانی
تحقق
актуалізація , виконання
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تحقق
aktualizacja, spełnienie
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به لهستانی
تحقق
实现
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به چینی
تحقق
atualização, cumprimento
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تحقق
حقیقت سازی , تکمیل
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به اردو
تحقق
বাস্তবায়ন , পূর্ণতা
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به بنگالی
تحقق
uhakikisho, utimizaji
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تحقق
gerçekleştirme, tatmin
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تحقق
실현 , 실현
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به کره ای
تحقق
実現
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تحقق
attualizzazione, realizzazione
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تحقق
यथार्थीकरण , पूर्ति
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به هندی
تحقق
aktualisasi, pemenuhan
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تحقق
การทำให้เป็นจริง , การบรรลุผล
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به تایلندی
تحقق
actualisatie, vervulling
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به هلندی
تحقق
מימוש , הגשמה
تصویری از تحقق
تصویر تحقق
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متحقق
تصویر متحقق
دارای امکان تحقق، واقع شدنی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ حَقْ قَ)
خبر درست و صحیح. (آنندراج). درست و راست و صحیح ویقین و بی شک. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحقق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ حَقْ قِ)
صحیح و درست کننده خبر. (آنندراج). راست و صحیح و یقین و بی شک. (ناظم الاطباء) ، تحقیق شده و ثابت شده و یقین و راست و درست و بی شبهه. (ناظم الاطباء) ، درست شونده، هست شونده. (فرهنگ فارسی معین) ، تحقیق کننده. (ناظم الاطباء).
- متحقق به حق، کسی است که مشاهده کند حق را در هرامر متعینی بدون تعین بدان. (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 344). نزد صوفیه محققی که مشاهدۀ حق فرماید در هر متعینی بی تعیین آن متعین زیرا که اﷲ تعالی اگر چه مشهود است در هر مقیدی به اسمی یا صفتی یا اعتباری یا تعینی یا حیثیتی منحصر و مقید نیست در اینها لاجرم مطلق مقید باشد و مقید مطلق و منزه بود از تقیید و لا تقییدو اطلاق و لااطلاق. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- متحقق به حق و خلق، کسی که ببیند هر مطلقی را در وجود واحد احدیت که حق را در خلق بیند وخلق را در حق. (فرهنگ مصطلحات عرفا سیدجعفر سجادی). آن که هر مطلق در وجود را وجهی به تقیید و هر مقیدی را وجهی به اطلاق بیند. آن که همه وجود را حقیقتی واحد بیند که از جهتی مطلق و از جهتی مقید است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تحقق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ حَقْ قُ)
فلسفۀ تحققی، فلسفه ای مبتنی بر امور ثابته. در لسان فلسفه اصطلاح تحققی در دو معنی عام و خاص اطلاق میشود:
1- معنی عام. معنی عام این کلمه به عصر تجربه میرسد، به عصری که بهیچوجه تفکر ماوراءالطبیعی مورد توجه قرار نمیگیرد. فلسفۀ تحققی به این معنی قابل انطباق بر همه افکار فیلسوفان تجربی است، البته با غمض و توسعی در کلام، چه جان لاک و دیوید هیوم بزرگان اصحاب تجربه، قائل به مباحث ریاضی بوده اند و جرج بارکلی توجه به خدا و روح داشته است که درزمینه های تجربی قابل ورود نیستند.
فلسفۀ تجربی جان استوارت میل بوجهی فلسفۀ تحققی است. باری اصحاب تحقق میگویند مباحث خداشناسی و ماوراءالطبیعی گرچه همواره موجودند ولی هیچگاه با وسایل موجود در دست بشر قابل جوابگویی نبوده و نمیباشند، البته بین آنها دسته هایی نیز وجود دارند که بالمره قایل بچنین مباحثی نیستند و اینگونه بحثها را مطالب فاقد معنی میدانند. در جزو این دسته اند پیروان مکتب تحقق منطقی و اصحاب عمل. در فلسفۀ تحققی تأکید زیاد بر پیشرفتهای علمی شده است، ولی همواره کمیت آنها در مسائل منبعث علمی که راه حلهای تجربی ندارند لنگ میباشد. ارنست ماخ سعی کرد که روشی در زمینۀ اینگونه مسائل نظری علوم به وجود آورد یعنی روشهای تجربی بیابد که بر مباحث نظری قابل انطباق باشد. کارهای او بسیار دقیق و قابل تأمل است.
2- معنی خاص. اصطلاح تحققی بدین معنی مبین فلسفۀ اگوست کنت است. کنت قایل بود که تفکر بشر از مرحلۀ ربانی حرکت کرده و با گذشت از مرحلۀ ماوراءالطبیعی فعلاً وارد مرحلۀ علمی یا تحققی شده است و آنچه امروز بشر به آن رسیده حجیت و اهمیت دارد. او ضمناً میگفت که انگیزه های مذهبی در بشر همواره موجب احیاء آن فسادی میشود که بر اثر ادیان پیغمبران برای بشر به وجود آمده است، لذا او دین انسانی خود را اعلام کرد و برای آن دیر و تقویم و نظاماتی تأسیس نمود. در انگلیس نیز دیر کنت تشکیل گردید ولی میل که از طرفداران و متمایلین به این مذهب بود بر تشکیلات دیر کنت خرده گرفت و آنرا نفی کرد.
مرحوم فروغی در سیر حکمت آرد: اگوست کنت فلسفه را به سه قسمت یا سه مرحله تقسیم میکند: مرحلۀ ربانی یا تخیلی، مرحلۀ فلسفی که تعقلی است، مرحلۀ علمی که تحققی است. در این مرحله تخیل و تعقل هر دو تابع مشاهده و تجربه میشوند. آنچه معتبر است امر محسوس مشهود است و مراد از این سخن این نیست که علم فقط بر جزئیات تعلق میگیرد، زیرا میدانیم که ادراک جزئیات علم نیست و علم آنست که جزئیات را تحت کلیات درآورد، ولیکن مرحلۀ علمی به امور مطلق نمیپردازد چون آن امور به مشاهده و تجربه درنمی آیندو فقط به تخیل و توهم و تعقل در آنها بحث میشود و تخیل و تعقلی که مبنی بر مشاهده و تجربه نباشد در علم معتبر و مسلم نیست و تجربه و مشاهده ادراک امور مطلق را نمیکند فقط امور نسبی و اضافی را معلوم میسازد. آنچه بطور مطلق میتوان حکم کرد اینست که بهیچ امر مطلق نمیتوانیم معرفت پیدا کنیم، تنها روابط و مناسبات امور را به یکدیگر میتوانیم بسنجیم، حتی اینکه رابطۀ علیت و معلولیت حقیقی را نمیتوانیم دریابیم و تنها مناسباتی که مابین امور میتوانیم درک بکنیم مناسبت همبودی (مقارنه) در مکان و پیاپی بودن (تعاقب) در زمان است و این مناسبات است که به قواعد کلی درمی آوریم و علم را میسازیم. از جواهر و امور مطلق مانند جان و روان و عقل و ماده و علت نخستین که به ادراک آنها نایل نمیشویم میگذریم و عارضه ها و خاصیتها را که میتوانیم ببینیم و بسنجیم و اندازه بگیریم مورد توجه ساخته قواعد و ضوابط آنها را معلوم میکنیم و محقق میسازیم و از این روست که این مرحله را مرحلۀ تحققی میخوانیم. (از سیر حکمت در اروپا ج 3 صص 7- 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متحقق
تصویر متحقق
صحیح و درست کننده خبر، درست و بی شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحقق
تصویر متحقق
((مُ تَ حَ قِّ))
راست و درست شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
پژوهش، جستجو
فرهنگ واژه فارسی سره
تحقق پذیر، عملی، تحقق یافتنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد