- تحفه (دخترانه)
- شخص یا چیز بسیار ارزشمند، هدیه
معنی تحفه - جستجوی لغت در جدول جو
- تحفه
- هدیه، ارمغان
- تحفه
- هدیه، پیشکش، هر چیز کمیاب و گران بها، سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
- تحفه ((تُ فِ))
- هدیه، ارمغان، کمیاب، گران بها، جمع تحف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهربانی، بزرگداشت، شادی نمایی
زدوده شدن، زینت گرفتن
خودداری کردن
شرم داشتن
تازگی از نعمت و آسایش، نعمت و فراخی طعام خوشمزه آسودگی و دولتمندی، استراحت و تنعم
نادانی گولی
لغزش
پیه پشت پیه چربی گوشت
اندک
کاسه بزرگ
خود را حفظ کردن، خودداری کردن، هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن، خود را نگه داشتن، خویشتن داری
در رفاه و آسایش بودن، آسودگی و تن آسانی
بسیار شدن اهل مجلس، پر شدن مجلس از مردم
بشقاب، کاسۀ بزرگی که غذایی که در آن ریخته می شود پنج تن را سیر می کند
تختی شبیه هودج برای حمل کردن مریض یا مسافر، تخت روان، محافه
زیر دواج بودن دواج و برخورد افکندن
محافه در فارسی: تخت روان هودج مانندی که بر دوش حمل کنند محافه: رشید الدین و طواط را که در خدمت آبا او سن از هشتاد گذشته بود بمحفه ای پیش او آوردند
نوازش تمام، کرامت تمام، منوال، نورد
جمع تحفه، نوبرها، ره آوردها بلک ها اسم) جمع تحفه ارمغانها هدیه ها
اندک زن خوار و ذلیل
تحفه ها، هدیه ها، پیشکش ها، چیزهای کمیاب و گران بها، سوغات ها، هدیه هایی که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، رهاوردها، ارمغان ها، سفته ها، نورهان ها، نوراهان ها، نوارهان ها، راهواره ها، بازآوردها، عراضه ها، بلک ها، لهنه ها، جمع واژۀ تحفه
پیشکش دادن هدیه کردن
پیشکش فرستادن هدیه فرستادن ارمغان فرستادن پیشکشی ارسال داشتن
هدیه دادن پیشکش دادن ارمغان بردن
پیشکش خواستن، ره آورد خواستن طلب کردن هدیه و ارمغان