جدول جو
جدول جو

معنی تحفل

تحفل((تَ حَ فُّ))
محفل ساختن، دور هم جمع شدن، پر شدن مجلس از مردم
تصویری از تحفل
تصویر تحفل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تحفل

تحفل

تحفل
زدوده شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، زینت گرفتن و آراسته شدن. (منتهی الارب). آراسته شدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحفل آب و لبن، گرد آمدن آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تحفل آب، تجمع آن. (قطر المحیط). تحفل شیر، جمع شدن آن. (اقرب الموارد) ، تحفل مجلس، پر گردیدن آن از مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا