- تحضیض
- برانگیختن
معنی تحضیض - جستجوی لغت در جدول جو
- تحضیض
- برانگیختن، برانگیزانیدن، تحریک کردن، ایجاد کردن، پدید آوردن، بلند کردن، بیرون آوردن، به پیامبری مبعوث کردن، زنده کردن مردگان در روز رستاخیز، تازاندن، به حرکت سریع وا داشتن مثلاً اسب را برانگیخت
- تحضیض ((تَ))
- برانگیختن، ترغیب کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر آغالاندن برانگیختن آغالش -1 برانگیختن بر آغالیدن ترغیب کردن تحریک کردن، تعریف کردن، انگیزش تحریک، جمع تحریضات
آماده کردن
نقره کوب کردن بسیم اندود کردن، آب نقره دادن، نقره کوبی، جمع تفضیضات
حاضر کردن، آماده کردن، آوردن، از بر کردن
برانگیختن، به شوق آوردن، بر سر میل و رغبت آوردن، وادار کردن
پست فرود نشیب پاگاه دامنه شیپ نشیب پستی مقابل فراز بالا اوج (زندگانی اوج و حضیض دارد)، جای پست در پایین کوه یا در زمین بن کوه دامنه کوه، نقطه مقابل اوج، جمع حضض
حایض شدن زن
حایض شدن، در حالت حیض و بی نمازی قرار گرفتن زن
پستی، نشیب
در علم نجوم نزدیک ترین نقطه از مدار ستاره
جای پست در زمین یا پایین کوه
در علم نجوم نزدیک ترین نقطه از مدار ستاره
جای پست در زمین یا پایین کوه