- تحصیل
- اندوختن، یاد گیری، به دست آوردن
معنی تحصیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تحصیل
- تحصیل دین، جمع آوری آن، ستاندن و جمع نمودن، کسب و اکتساب، حاصل شدن
- تحصیل
- حاصل کردن، فراهم آوردن، به دست آوردن، درس خواندن، دانش آموختن
- تحصیل ((تَ))
- به دست آوردن، دانش آموختن، کسب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آموزشی، یادگیری
بهره برداری
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
گود چشمی گود افتادن چشم
گرد آوردن، آراستن
استوار کردن، مستحکم کردن
هویدا شدن
ریگ افکندن، خفتن در محصب (نام جایی میانه مکه و منی) آیین های هنج (مناسک حج)
برگردانیدن، تغییر و تبدیل
بار برنهادن، برآوردن نیاز خویشتن از کسی خواستن
هضم کردن، خرج شدن
از هم دریدن
جدا کردن، پاره پاره کردن، فصل فصل کردن، پیدا کردن و بیان کردن
رسانایی کروایاندن کلوایاندن
اصیلی کردن، استوار کردن
پوست باز کردن
جمع کردن، گرد آوردن، آراستن
کاری به زور بر عهدۀ کسی گذاشتن، پیغام
برگردانیدن، انتقال دادن، جا به جا کردن، ازجایی به جای دیگر نقل کردن، سپردن چیزی به کسی، در علوم ادبی زشت و زیبا
تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی
تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی
دیوار برآوردن گرداگرد شهر یا قلعه و آن را استوار کردن، مکانی را استوار ساختن
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن
جدا کردن، فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب، شرح و بیان
Imposition, Infliction
Elaboration
причинение , навязывание