معنی تحصین - فرهنگ فارسی معین
معنی تحصین
- تحصین((تَ))
- استوار کردن، محکم گردانیدن، گرداگرد شهر یا قلعه را حصار کردن
تصویر تحصین
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تحصین
تحصین
- تحصین
- دیوار برآوردن گرداگرد شهر یا قلعه و آن را استوار کردن، مکانی را استوار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تحصین
- تحصین
- استوار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). استوار گردانیدن. (ناظم الاطباء). مستحکم کردن. (فرهنگ نظام) ، در حصن کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نهفته گردانیدن شوهر، زن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گرداگرد شهر را برآوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باره برآوردن گرد شهر. (آنندراج) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). باره ساختن برای شهر. (فرهنگ نظام) ، نجابت اسب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تحصیل
- تحصیل
- تحصیل دین، جمع آوری آن، ستاندن و جمع نمودن، کسب و اکتساب، حاصل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تحصیب
- تحصیب
- ریگ افکندن، خفتن در محصب (نام جایی میانه مکه و منی) آیین های هنج (مناسک حج)
فرهنگ لغت هوشیار
تحسین
- تحسین
- زهگفت آفرینباد زهش شاباش نیایش سنایش آفرین گفتن نیک شمردن، نیکو کردن زیبا ساختن، تعریف تمجید آفرین، جمع تحسینات
فرهنگ لغت هوشیار